کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رجوع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
چپیره
واژهنامه آزاد
chapireh:گرد آمدن ،جمع شدن به جبیره در لغت نامه رجوع شود
-
مصلح
واژهنامه آزاد
اسم مفعول صالح درستکار، پرهیزگار، کسی که نیکوکار است . رجوع شود به صالح یا اصلح
-
ارشاوین
واژهنامه آزاد
رجوع شود به آرشاویر، آرشاویز، از اسامی پسرانۀ مرد مقدس؛ نام یکی از پادشاهان اشکانی.
-
حیوه
واژهنامه آزاد
معنی دیگر این واژه "عطا" است (رجوع شود به شبستان نکات و گلستان لغات فتاحی نشاپوری).
-
فکستنی
واژهنامه آزاد
به معنای به درد نخور ، غیر قابل استفاده تلفظ:فَکَستَنی اصل واژه:فَکَسَنی رجوع شود به:فَکَسَنی
-
نوش نوا
واژهنامه آزاد
نام سابق روستای روشن آباد بابل از مناطق تحت نفوذ فرهنگ میترایی رجوع شود به نام پیش از اسلام شهر بابل - ماه میترا
-
ستوران
واژهنامه آزاد
جمع استر است و به معنای اسب و قاطر و چهار پایان مانند آن (برای کسب اطاعات جامع تر به استر رجوع شود)
-
یمن
واژهنامه آزاد
ور پیش منی چو بی منی در یمنی . و رجوع یه یمن شمالی و یمن جنوبی شود.
-
بازرنگان
واژهنامه آزاد
بازرنگان . [ رَ ] (اِخ ) نام سلسله ای از سلاطین محلی پارس در اواخر زمان حکومت اشکانیان و اوایل پیدایش ساسانیان . رجوع به بازرنگی شود.
-
نوش نوا
واژهنامه آزاد
نام سابق روستای روشن آباد از نقاط محتمل ِ نفوذ فرهنگ میترایی رجوع شود به نام پیش از اسلام شهر بابل - ماه میترا
-
بازرنگان
واژهنامه آزاد
بازرنگان . [ رَ ] (اِخ ) نام سلسله ای از سلاطین محلی پارس در اواخر زمان حکومت اشکانیان و اوایل پیدایش ساسانیان . رجوع به بازرنگی شود.
-
بختکان
واژهنامه آزاد
بختگان . [ب ُ / ب َ ت َ] (اِخ ) بختکان. نسبت پدری بزرگمهر وزیر انوشیروان. و رجوع به بختجان و بختکان شود.
-
رامز
واژهنامه آزاد
نام دیگر رامهرمز؛ رومز. رام اردشیرهرمز. رام هرمزاردشیر؛ شاد و خرم باد هرمز (رجوع کنید به دهخدا).
-
توسعا
واژهنامه آزاد
توسعاً. [ت َ وَس ْ س ُ عَن] (ع ق) فراخی را. با بسط دادن معنی کلمه ای به معانی دیگر. تجوزاً. (از یادداشت های مرحوم دهخدا). رجوع به توسع شود.
-
زعقه
واژهنامه آزاد
[زَ قَ/ قِ] (از ع ، اِ). ترس || بانگ زدن|| نعره زدن:این بگفت و زعقه ای بزد و درشورید. (نفحات الانس چ نولکشور ص 25). رجوع به «زعق» شود.