کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دور
واژهنامه آزاد
(لری، ممسنی)[دووَر/ duwar] دختر، فرزند مادینه.
-
دور
واژهنامه آزاد
دُوْر:(dowr) در گویش گنابادی یعنی شجاعت ، جسارت ، جرئت پیدا کردن
-
واژههای مشابه
-
دور دور
واژهنامه آزاد
رانندگی کردن بیهوده در خیابان به خصوص در یک محدودۀ خاص. رانندگی در خیابان برای یافتن دوست دختر و یا دوست پسر. رانندگی در خیابان برای یافتن زن خیابانی و یا مرد مناسب برای تعشق.( سگ چرخ).
-
دور افتاده
واژهنامه آزاد
مهجور
-
شرق دور
واژهنامه آزاد
کشورهای شرق آسیا مانند چین کره و زاپن
-
دور نشان
واژهنامه آزاد
تِلویزیون
-
دور برد
واژهنامه آزاد
کنترل تلویزیون
-
جستوجو در متن
-
قره
واژهنامه آزاد
خیلی دور. دور دست. جای دور.
-
پرز
واژهنامه آزاد
حصاری که دور تا دور آن از شاخه های درختان استفاده می شود
-
فاکس
واژهنامه آزاد
نمابر، دور نگار، دور نویس
-
تلویزیون
واژهنامه آزاد
دور نِشان
-
ره اندیش
واژهنامه آزاد
تفکر دور
-
بلبرینگ
واژهنامه آزاد
سان دور