کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ده کریم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ده ولش
واژهنامه آزاد
بس کن
-
سود ده
واژهنامه آزاد
(بازرگانی) به معامله یا سرمایه گذاری یا فعالیت تجاری گفنه می شود که سود دارد، و این سود معمولاً درآمد مازاد بر هزینه ها یا قیمت نهایی یک کالا در مقایسه با ارزش اولیه همان کالاست. معادل profitable در انگلیسی.
-
ده مرده گوی
واژهنامه آزاد
کسی که به اندازه ده تَن سخن بگوید
-
آرام ده (فا)
واژهنامه آزاد
تسکین دهنده،مسکن،آرام بخش
-
جستوجو در متن
-
یا کریم
واژهنامه آزاد
پرنده ای که تلفظ صدایش یا کریم است
-
دریادل
واژهنامه آزاد
با سخاوت و کریم صاحب جود و بخشش
-
کرهانی
واژهنامه آزاد
نام طایفه ای از قوم فارس که گفته می شود نیاکان آنان در زمان کریم خان زند وکیل الرعایا به اقلیم فارس آمدند.
-
فرو کردن
واژهنامه آزاد
گستردن، دراز کردن. سر برآور از گلیمت ای کریم پس فرو کن پای بر قدر گلیم منطق الطیر عطار، ت؛شفیعی:ش.بیت:379
-
سوتال
واژهنامه آزاد
پرنده ای است که در فارسی به آن یا کریم می گویند و آوازی کو کو سر می دهد
-
آدران
واژهنامه آزاد
روستایی در استان تهران شهرستان رباط کریم و دارای امامزاده ای به نام امامزاده ابوطالب همچنین روستایی در استان البرز
-
لاهو
واژهنامه آزاد
لاهو یعنی اوکسی است که نیست کسی اورا منظورازخداوند باری تعالاست همانطور که صفاتی مثل جلال کریم رحیم رحمان احمد محمودوغیره.....بکارمی رود
-
بوار کردن
واژهنامه آزاد
این عبارت کنایی در تاریخ جهانگشای جوینی به معنی کشتن است.باید از بور باشد که واژه ای در قران کریم است به معنای تباه مثلا قوما بورا یعنی قومی تباه شده .
-
کریمو
واژهنامه آزاد
نام روستایی ازتوابع شهرستان سرایان که در18کیلومتری سرایان قراردارد،بدلیل وجودامامزاده سلطان کریم شاه وسخاوتمندی مردمانش به این نام نامگذاری شده است وبه عروس خراسان جنوبی معروف است.
-
فلیوان
واژهنامه آزاد
فَلیوان:falivaanجمع فَلیو به معنی بیهوده، بی خبر، بی فایده تا به پای خویش باشند آمده// آن فلیوان جانب آتشکده مثنوی- دفتر دوم بیت 2303 شرح جامع مثنوی معنوی. کریم زمانی