کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ده دیوان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ده ولش
واژهنامه آزاد
بس کن
-
سود ده
واژهنامه آزاد
(بازرگانی) به معامله یا سرمایه گذاری یا فعالیت تجاری گفنه می شود که سود دارد، و این سود معمولاً درآمد مازاد بر هزینه ها یا قیمت نهایی یک کالا در مقایسه با ارزش اولیه همان کالاست. معادل profitable در انگلیسی.
-
ده مرده گوی
واژهنامه آزاد
کسی که به اندازه ده تَن سخن بگوید
-
آرام ده (فا)
واژهنامه آزاد
تسکین دهنده،مسکن،آرام بخش
-
جستوجو در متن
-
دپیمان
واژهنامه آزاد
دیوان
-
دیوان سالاری
واژهنامه آزاد
بوروکراسی
-
نوشگوی
واژهنامه آزاد
شیرین سخن ( إز دیوان منوچهری)
-
قارچ
واژهنامه آزاد
(آذری) کلاه دیوان.
-
نابنوایی
واژهنامه آزاد
ناداری و فقر (از دیوان منوچهری).
-
لیانا
واژهنامه آزاد
بانوی درخشان و زیباروی؛ نام فارسی مرکب از لیان به معنای درخشان و الف نسبت. || لیانا نام روستایی از توابع دیوان دره است.
-
تاروس
واژهنامه آزاد
در زبان ترکی قدیم به معنای سقف خانه است.منبع کتاب دیوان الغات الترک نوشته محمود کاشغری ترجمه دکتر صدیق صفحه 230
-
برغو
واژهنامه آزاد
داستان سرای عاشقان را گویند/عاشیقی که با ساز دوتار و یا دیوان داستان سرایی میکند و داستان ها و افسانه های آمیانه ای چون کوراوغلو را روایت میکند.
-
چم
واژهنامه آزاد
در زبان لری احتمالا از این واژه به معنی جا و مکان، یا به معنی چشمه استفاده می شده است ( در نام روستاها مانند:چم داوود - چم دیوان - چم چره - چم سنگر - چم باغ -...)
-
خردانه
واژهنامه آزاد
خَرَدانه:از روی خرد و آگاهی. مثال از دیوان شمس تبریزی:خردانه ظالمی تو که ورا چو ماه گویی/ ز چه روش ماه گویی، تو مگر بصر نداری