کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دل نشین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دل استوار
واژهنامه آزاد
مطمئن
-
دل ازرده
واژهنامه آزاد
دل رنجیده -دل شکسته
-
دل ربا
واژهنامه آزاد
زیبا - دلبری
-
دل انگوز
واژهنامه آزاد
(محلی) آویزان شدن.
-
دل دلوک
واژهنامه آزاد
دِلْ دِلُوْک:(deldelouwk) در گویش گنابادی یعنی وسواس ، تردید
-
دل شست
واژهنامه آزاد
دِلْ شُسْتَ:(delshousta) در گویش گنابادی یعنی ابراء کردن ، بخشیدن ، بخشش ، گذشتن از حق یا عشق ، ناامید شدن
-
دل شور
واژهنامه آزاد
دِلْ شُوْرَ:(delshowra) در گویش گنابادی یعنی دغدغه داشتن ، نگرانی ، نفوس بد زدن ، افکار بد داشتن درباره اتفاق بدی که احتمال دارد بیفتد.
-
دل ورجا
واژهنامه آزاد
دِلْ وَرْجا:(delwarja) در گویش گنابادی یعنی با طمأنینه ، آرام و قرار گرفتن
-
استاد دل کندن
واژهنامه آزاد
شخصی که به مرحله ای میرسد که دل کندن از همه چیز برای او راحت می شود و به اصطلاح در دل کندن به درجه استادی میرسد.
-
دل می دادم
واژهنامه آزاد
احساس می کردم
-
دل آسا کردن
واژهنامه آزاد
دل آساکردن. {دِ} (فعل) تسلی دادن. فعل مرکب. دل آسوده کردن. همچنان، دلاساکردن