کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دست و پا چُلُفتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دست فیلی
واژهنامه آزاد
دست پهلوان
-
دست نماز
واژهنامه آزاد
وضو
-
دست بافته
واژهنامه آزاد
دست بافته به انواع بافته هایی که بادست انجام میگیر گفته میشود.مانند گلیم.فرش قالی...
-
دست از دامن برداشتن
واژهنامه آزاد
رها کردن
-
جستوجو در متن
-
گاکو
واژهنامه آزاد
(کرمانی)گوکو؛ چهار دست و پا راه رفتن کودک. || گاکو یا گوکو کردن: چهار دست و پا راه رفتن بچه.
-
کشپل
واژهنامه آزاد
آدم دست و پا چلفتی
-
پا دراز کردن
واژهنامه آزاد
پا دراز کردن کنایه از آسوده خاطر شدن از بابت چیزی. شاهد:به چیزی که باشد دلم را نیاز// کنم دست از آن کوته و پا دراز (خواجوی کرمانی؛ همای و همایون)
-
دستک بالک
واژهنامه آزاد
دِسْتِکْ باْلَکْ:(destekbalak) در گویش گنابادی یعنی هول شدن ، خوشحال شدن ، ابراز رضایت با حرکات دست و پا ، رقص ، دست و پا زدن
-
دم لقلو
واژهنامه آزاد
بچه قورباغه قبل از در آوردن دست و پا
-
گاگله
واژهنامه آزاد
(شیرازی) گاگِلِه؛ چهار دست و پا راه رفتن که به ویژه در بارۀ بچه های شیرخوار گفته می شود. (یکی از معانی غیژیدن نیز در فرهنگ دهخدا چهاردست و پا راه رفتن است.)
-
همپاد
واژهنامه آزاد
پا به پا همراهی کردن - در هر کجا و هر لحظه یار و همراه بودن
-
گوگله کردن
واژهنامه آزاد
چهار دست و پا راه رفتن نوزاد انسان پیش از آن که راه رفتن بیاموزد
-
پندوم
واژهنامه آزاد
(لری بویراحمدی) ورم کردن اعضای بدن مثل دست و پا. (رک. «پندام» در معین و عمید.)
-
گوگله
واژهنامه آزاد
(غرب کشور، کرمانشاهی) گوگِله؛ چهار دست و پا رفتن کودک. لک ها به این عمل «گُمالکی» می گویند.