کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دست فرمون دست به فرمان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
دستچموک
واژهنامه آزاد
دِسْتِچِمُوْک:(destechemouwk) در گویش گنابادی یعنی دست به فرمان، مهارت ، تبحر ، احاطه ، خبرگی در انجام فعالیتی ، زبردستی و زیرکی در انجام کار
-
ارژوان
واژهنامه آزاد
به دست آورنده ارزش - ون:به دست آوردن و پیروز شدن EN:win, German:Gewinnen به نقل از کتاب دکتر حسابی
-
جلب
واژهنامه آزاد
به دست آوردن
-
برآمد
واژهنامه آزاد
نتیجه، به دست آمده.
-
یافت
واژهنامه آزاد
به دست آوردن، پیدا کردن
-
بازیابی
واژهنامه آزاد
دوباره به دست آوردن
-
دل گردیدن
واژهنامه آزاد
به معنی حالت تهوع (به کسی ) دست دادن
-
خوشمال
واژهنامه آزاد
مالی که به سهولت و سادگی به دست آید
-
توانبخشی
واژهنامه آزاد
(علوم درمانی) فرآیند کمک به فرد آسیب دیدۀ توانخواه برای اینکه توانایی از دست رفتۀ خود را مجدداً به دست آورد. معادل Rehabilitation در انگلیسی.
-
غل و زنجیر کردن
واژهنامه آزاد
دست کسی را بستن، به بند کشیدن
-
برون داد
واژهنامه آزاد
نتایجی که از بیرون یک فعالیت به دست میاید
-
گل آویخته
واژهنامه آزاد
گَل آویز،دست به گریبان شدن
-
رد
واژهنامه آزاد
رَدْ:(rad) در گویش گنابادی یعنی نشان ، علامت باقی مانده || رد شدن: عبور ، رفتن ، نفهمیدن || ردشده: برگشت خورده || رد کردن: دست به دست دادن به نفر کناری ، پس دادن، دادن
-
مستغلات
واژهنامه آزاد
مال یا محصولی که از زمین یا ملک به دست آید.
-
رتمه
واژهنامه آزاد
رَتیمه؛ نخی که برای یادآوری به دست می بندند.