کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دست دست کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
رد
واژهنامه آزاد
رَدْ:(rad) در گویش گنابادی یعنی نشان ، علامت باقی مانده || رد شدن: عبور ، رفتن ، نفهمیدن || ردشده: برگشت خورده || رد کردن: دست به دست دادن به نفر کناری ، پس دادن، دادن
-
time lag
واژهنامه آزاد
(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) زمانلِک، لِکِ زمانی. از ریشۀ "لِک لِک کردن" به چَمِ "این دست آن دست کردن". هنگامی که دو چندی گیتیکی (کمیت فیزیکی) هم را دنبال کنند، کام ناکام میانشان جدازمانی می افتد. آن به پارسی "زمانلِک" نامیده می شود.
-
چکلیدن
واژهنامه آزاد
چِکِلیدن، ور رفتن، دست دست زدن، گشتن، گردیدن، سیخ کردن، انگولک کردن.
-
ماسید
واژهنامه آزاد
ماْسیْدَ:(masida) در گویش گنابادی یعنی خرج کردن ، ولخرجی ، دست باز کردن ، دست و دلبازانه خرج کردن
-
leverage
واژهنامه آزاد
دست پر استفاده کردن (استفاده ی حداکثری کردن)
-
یافت
واژهنامه آزاد
به دست آوردن، پیدا کردن
-
پرمه پرمه
واژهنامه آزاد
آرام آرام کار کردن وقت تلف کردن با دست چولفتی کار کردن
-
گاکو
واژهنامه آزاد
(کرمانی)گوکو؛ چهار دست و پا راه رفتن کودک. || گاکو یا گوکو کردن: چهار دست و پا راه رفتن بچه.
-
غل و زنجیر کردن
واژهنامه آزاد
دست کسی را بستن، به بند کشیدن
-
از پای در اوردن
واژهنامه آزاد
خسته کردن، کلک کسی را کندن، از دست کسی راحت شدن
-
اساندن
واژهنامه آزاد
اِسانْدن [گویش همدانی]:گرفتن ، به دست آوردن ، دریافت کردن ، چیزی را از کسی گرفتن.
-
گوگله کردن
واژهنامه آزاد
چهار دست و پا راه رفتن نوزاد انسان پیش از آن که راه رفتن بیاموزد
-
جماییدن
واژهنامه آزاد
(واژۀ ساختۀ کاربران) (Jamaaiydan) گرد هم جمع شدن؛ اجتماع کردن. ج.م.ع، از ریشۀ پارسى«جَم، جُم» به دست آمده است. از این رو با گستردن این ریشه به روش پارسى، می توان به شمار فراوانى اژ ستاک ها و واژگان نوین دست یازید. جمینیدن:مجموعه تشکیل دادن؛ جمینه:مجم...
-
سقلی
واژهنامه آزاد
Sogholi زدن با دست به پهلوی کسی برای آگاه کردن و یا ممانعت از انجام دادن کاری یا گفتن سخنی
-
سوداگری کردن
واژهنامه آزاد
دادن و گرفتن معامله داد و ستد فروختن و خریدن دادن و جایگزین کردن بی اختیار از دست دادن و بی اختیار گرفتن چیزی به ازای ان