کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دست به چوب بردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دست فیلی
واژهنامه آزاد
دست پهلوان
-
دست نماز
واژهنامه آزاد
وضو
-
دست از دامن برداشتن
واژهنامه آزاد
رها کردن
-
دست و پاگیر
واژهنامه آزاد
باعث مزاحمت بودن
-
جستوجو در متن
-
چورن
واژهنامه آزاد
در ابتدا چوزن بود،بعد به چورن تغییر یافت.چوزن به معنی چوب زن ،کسی که با چوب از خود دفاع میکند
-
پل
واژهنامه آزاد
(اصفهان، سده) پِل؛ تند و سریع. در بازی چوب، پِل چوب کوچکی است که به سرعت بالا می پرد و به مسافتی دورتر پرتاب می شود.
-
ید طولا
واژهنامه آزاد
دست درازتر، کنایه از تسلط بیشتر داشتن در کارها؛ طولا (طولی’) مونث صفت تفصیلی أطول در عربی به معنی طولانی تر، بنابراین به کار بردن "تر" و "ترین" با واژه طولا نادرست استز
-
دخاله
واژهنامه آزاد
(تبری؛ گلستان) Dekhaleh؛ چوب کلفت به اندازۀ تقریبی ده سانت.
-
حقنه
واژهنامه آزاد
فرو بردن، چیزی را به خورد بقیه دادن
-
بوک مارک
واژهنامه آزاد
چوب الف، چوب الف گذاشتن. کاربر رایاتار (اینترنت) در دفتر یادداشت ناوشگر (مرورگر) چوب الف گذاری می کند. بدینسان با تنها یک تیلیک موشی به تارنمای دلپسندش می رود. آنرا "نشانک" یا "بوک مارک" نیز می نامند.
-
bookmark
واژهنامه آزاد
چوب الف، چوب الف گذاشتن. کاربر رایاتار (اینترنت) در دفتر یادداشت ناوشگر (مرورگر) چوب الف گذاری می کند. بدینسان با تنها یک تیلیک موشی به تارنمای دلپسندش می رود. آنرا "نشانک" یا "بوک مارک" نیز می نامند.
-
پشت گرد
واژهنامه آزاد
میله کوچکی که در بالا یا پشت گُرد دست بافته های داری قرار می گیرد و وظیفه ی جلو و عقب بردن نخهای چله را برای تعویض نخ زیر و رو به عهده دارد.
-
چفته
واژهنامه آزاد
به ضم چ و کسره ت چُفتِه به معنی چوب 60-70 سانتی برای بازی با توپ همانند چوب بیس بال و همچنیت به معنی داته درشت و بهم چسبیده برای باریدن دانه برف مثال:چفته چفته برف می بارید.
-
زنگلاچو
واژهنامه آزاد
زنگوله به چوب،اصطلاحی است در لهجه ی مردم دامغان که به معنی زردآلوی نارس یا چغاله است