کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درونگرا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گرا
واژهنامه آزاد
(بخش خفر، جهرم، استان فارس) گِرا؛ روشن کردن. مثال:«لامپ رو گرا کن.»
-
صورت گرا
واژهنامه آزاد
formalist.
-
درون داد
واژهنامه آزاد
نتایجی که از درون فرایندی بدست می آید
-
درون پرور
واژهنامه آزاد
کسی که به تزکیه جان می پردازد
-
درون ریزی
واژهنامه آزاد
انتصاب, مقداردهی کردن چیزی. مثال:مقدار دادن به حافظه خود به وسیله فکر کردن.
-
درون مایه
واژهنامه آزاد
اصل هر چیز