کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
separator
واژهنامه آزاد
جداک. (در شمارش). درود. به واژه یاب استاد پرتو بروید - ممیز. پاس.
-
تحریم
واژهنامه آزاد
اروایی (اَرَوایی). در پارسی، تحریم شدن می شود اَرَواییدَن و تحریم کردن می شود اَرَوایاندَن. درود. بروید به واژه یاب استاد پرتو - تحریم. پاس.
-
پهپاد
واژهنامه آزاد
هبیس (هَ.بی.س.). سرنامِ (آکرونیم) هواپیمای بی سرنشین است. درود. واژۀ پیش نهاده سَد در سَد پارسیست. (هدایت تازیست). پاس.
-
tablet
واژهنامه آزاد
گرده (گِردِه). (گونه ای دارو، قرص). درود. بروید به واژه نامۀ پارسی سرۀ فرهنگستان. پاس.
-
بژنیا
واژهنامه آزاد
بژ مخفف بژی هست یعنی زنده باد.نیا هم مخفف نیاکان هست بژنیا یعنی درود بر نیاکان
-
ولیک
واژهنامه آزاد
وَلِیْک:(waleyk) در گویش گنابادی یعنی بر تو ، بر شما ، همچنین (در جواب سلام و درود، این واژه به کار برده میشود.)
-
مثبت
واژهنامه آزاد
های. برای نمونه، شمارۀ 5+ در پارسی خوانده می شود هایِ پنج. همالش (قرینه اش) می شود نای (منفی). درود. به واژه یاب استاد پرتو بروید - مثبت. پاس.
-
مدار
واژهنامه آزاد
پرگاره (پَرگارِه). برای نمونه، در پارسی مدار الکتریکی می شود پرگارۀ کَهرُبی یا مدار زحل می شود پرگارۀ کیوان. درود. به واژه نامۀ پارسی سرۀ فرهنگستان سر بزنید - مدار. پاس.
-
گراوند
واژهنامه آزاد
طایفه ای بزرگ و لک زبان در استان لرستان، به خصوص شهرستان کوهدشت؛ عده ای از این طایفه در سالیان گذشته به شهرستان درود لرستان تبعید شده اند و در روستای بیشه سکنی گزیده اند، عده ای به استان کرمانشاه تبعید شده اند، و عده ای هم در باغملک خوزستان ساکن اند....