کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شیر درنده
واژهنامه آزاد
هژبر
-
جستوجو در متن
-
گرگ دبانی
واژهنامه آزاد
نفس اماره درنده خویی
-
پیرانا
واژهنامه آزاد
ماهی کوچک درنده.
-
امیرعباس
واژهنامه آزاد
حاکم شجاع و درنده
-
هرا
واژهنامه آزاد
بانگ مهیب جانوران درنده
-
گرگ دبانی
واژهنامه آزاد
نفس اماره درنده خویی گرگ درون
-
سگتول
واژهنامه آزاد
حیوانی از خانواده سگ سانان که رفتار و شباهت زیادی به کفتار دارد.با گردن و پوزه درازتر از سگ. با پوست خالدار و قهوه ای و صدایی شبیه کفتار و درنده خویی شبیه کفتار. در روستاهای استان یزد یافت میشود.
-
یولداش
واژهنامه آزاد
همراه.دوست.یاور.سنگ راه .متشکل از دو واژه یول(راه)و داش(سنگ)که در مواقعی که کسی در سرراه خود با خطری (حمله حیوانی درنده)مواجه شد اولین چیزی که دردسترس اوست تا ان خطررا دفع کند سنگ های سرراهش ه ستند البته به شرطی که 1در کنارراه باشند نه اینکه جلوی پای...
-
گیریه
واژهنامه آزاد
(تالشی) گیریه (giryia) ییلاق؛ از دو بخش (گی+ ریه) تشکیل شده است. قسمت اول آن، واژۀ «گی» همان «گا» در تالشی است که در پارسی باستان، با تلفظ «گئو» به معنی گاو بوده است، اما در تاتی اصطلاحاً به کلیۀ حیوانات اهلی یک روستا و حوالی آن، شامل گاو و گوسفند و ...