کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درشت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
درشت
واژهنامه آزاد
(آذری؛ تبریز) یِکَهْ.
-
واژههای مشابه
-
سخن درشت
واژهنامه آزاد
فش دادن ،بدو بیراه گفتن
-
جستوجو در متن
-
بخال
واژهنامه آزاد
(تبری؛ گلستان) Bekhal؛ درشت اندام، استخوان درشت، زیرک و باهوش.
-
شاینا
واژهنامه آزاد
مروارید درشت
-
استخوان ساق پا
واژهنامه آزاد
درشت نی
-
قویی
واژهنامه آزاد
بزرگ . درشت . عظیم الجثه
-
صکوک
واژهنامه آزاد
درشت و سخت گردیدن گوشت چیزی .
-
گمال
واژهنامه آزاد
سگ نر و درشت هیکل.این کلمه لکی است
-
کلیبر
واژهنامه آزاد
(کردی) نام کلیبر را می توان مرکب از "کلی (کلین)" و "بر" گرفت. «کلی» به معنی درشت و بزرگ.
-
که پل
واژهنامه آزاد
کُه پَل - به معنای سنگ درشت اشاره به سنگی که از کوه غلط خورده و افتاده
-
گونگ
واژهنامه آزاد
گَوَنگ یک صیغه مبالغه از گَو به معنای پهلوان است و گونگ به این ترتیب معنای بسیار درشت و دلیر می دهد و در خلاصه شدن تبدیل به کنگ و گنگ شده است که در این مدخل ها به معنای مرد هیکلدار و درشت معنا شده است
-
گوند گز
واژهنامه آزاد
(بختیاری) گُوند گَز؛ رُتِیل، عنکبوت درشت و کوتاه پای که گویند نوعی از آنها گزنده است و سمی مهلک دارد.
-
نرگد
واژهنامه آزاد
(عامیانه؛ عشایر فارس و بوشهر) بزرگ، دُرُشت، گُنده؛ احتمالا مخفف دو کلمۀ نره (نر و مذکر؛ درشت هیکل و نتراشیده) و گدول (الاغ) است. بعضی اوقات این ترکیب بصورت «نره گدول» برای توهین و تحقیر هیکل درشت و گُنده به کار می رود، چون «نره» در ترکیب با نام حیوان...