کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دانستن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پوپولیسم
واژهنامه آزاد
عوام گرایی. خواست مردم را عین حق دانستن
-
رواداری
واژهنامه آزاد
جایز دانستن و اجازه دادن
-
دانگاه
واژهنامه آزاد
دان به معنی دانستن می باشد و گاه به معنی جایگاه بنابراین معنی کلی آن یعنی محل دانش یا به عبارتی محل دانستن
-
فرزانه
واژهنامه آزاد
(کردی) بسیاردان؛ فر به معنی زیاد، و زان به معنی دانستن است.
-
گالاتاسرای
واژهنامه آزاد
خانه اروپایی ،خانه غلط (اشتباه درآسیایی دانستن)
-
خودمیانبینی
واژهنامه آزاد
خود را مرکز دانستن، خود را نسبت به دیگران در موضوعی محور پنداشتن.
-
بدیهى
واژهنامه آزاد
آنچه که دانستن آن محتاج تفکر نباشد،واضح و آشکار
-
وجدان
واژهنامه آزاد
وجدان در گویش لکی منطقه غرب کشورمان از دو واژه وژ و دان می باشد که وژ به معنای خود و خویشتن است و دان نبز به معنای دانستن میباشد و با ترکیب این دو واژاه وژدان حاصل می شود که به معنای خود دانستن است و در زبان عربی ژ به ج تبدیل شده است
-
سیردان
واژهنامه آزاد
نام شهری است در قزوین و مرکز طارم سفلی/ مکانی که مردمان آن دانا هستند/ جایی که مردمان آن سیر میدانند/ سیر:کامل/ دان:بن مضارع دانستن/
-
فخر فروشی
واژهنامه آزاد
به رخ کشیدن، متکبّرانه عمل کردن، با تکبّر و حس برتری رفتار کردن، اصول تَواضُع را زیر پا نهادن، خود را برتر از دیگران دانستن و این را در رفتار و اعمال خود بروز دادن.
-
مع الفارق
واژهنامه آزاد
قیاس مع الفارق:تشبیه چیزی به دیگری، بدون اینکه شباهت و اشتراکی میان آن ها باشد. دو امر بی ربط را با هم یکی دانستن و برای هر دو حکم مشابهی صادر کردن.
-
زانیس
واژهنامه آزاد
خردمند - دانا این کلمه اوستایی بوده و ریشه کردی بلوچی دارد در زبان کردی فعل دانستن را اینگونه صرف میکنند:زانم - زانی - زانه ... و مصدر زانه میشود زانیس یعنی کسی که داناست
-
مزداهیک
واژهنامه آزاد
[مَز دا هیک] (پارسی پهلوی). این واژه به چم علم ریاضیات است. از دو واژه ی مزدَ(مزدا):اندیشیدن ، دانایی و یک که در پارسی پهلوی همان ی نسبت در فارسی دری است که در مجموع به معنی علم دانستن و تفکر میشود. مزداییک، مزدائیک.