کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دامجا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جل جا
واژهنامه آزاد
رختخواب، تشك و پتو
-
پرون جا
واژهنامه آزاد
محفظه ای کشویی برای نگه داری پرونده ها، پرون جا از ادغام دو واژه ی «پرونده» و «جا» ساخته شده است. معادل کلمه فایل در انگلیسی
-
پا بر جا
واژهنامه آزاد
استوار
-
جستوجو در متن
-
فوراژ
واژهنامه آزاد
خوراک دام
-
سلینک
واژهنامه آزاد
(محلی هرمزگان) سَلینک؛ خرمایی که قبل یا بعد از رسیدن خشک شود و معمولاً برای خوراک دام استفاده می شود.
-
لیشه
واژهنامه آزاد
(واژۀ گیلکی)؛ نوعی پیچک است که به دور درختان می پیچد و بالا می رود؛ درگیلان از این گیاه برای خوراک دام استفاده می کنند.
-
مهنه
واژهنامه آزاد
(محلی) چراگاه و محل اسکان انسان و دام. واژۀ مهنه ساده شدۀ میهنه است که خود شکلِ تغییر یافتۀ واژۀ میهنی است.
-
پی گل
واژهنامه آزاد
جایی که بهار بوده وافراد کوچ نشین برای چرای دام دران جان ساکن شدند وثمره ای که برایشان داشت پی(خانه) خود را دربهار زدند وبه پی گل معروف شد
-
گرگور
واژهنامه آزاد
(بنادر جنوب) نوعی دام کوچک، مانند سبد چوبی یا فلزی، که برای صید آبزیان به ویژه خرچنگ به کار می رود. معادل fish trap در انگلیسی.
-
ناولیق
واژهنامه آزاد
(آذری) نولیق؛ محل رویش درختان بلند و تنومند که در قدیم به عنوان ناودانی یا حوضچه های آبخوری دام از آن ها استفاده می شد (نو، در واژۀ نولیق، به معنی ناودانی است).
-
خوداظهاری
واژهنامه آزاد
اطلاعاتی که برپایه عین جوابهای خود سوال شونده تکمیل میگردد.مثلا آمار دام ،طیور یا زمین های تحت کشت ،درآمد و...که درمواقعی لازم است برخی موارد راستی آزمائی گردد
-
دکران
واژهنامه آزاد
دَ - کَ = مرغي است زيبا و خوشالحان که به واسطه آواز خوشش پرندگان ديگر را جذب خود کرده (يا در خواب ميکند) و سپس شکار ميکند. ادعا شده که اين بيت حافظ اشاره به اين پرنده دارد: حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی دام تزویر مکن چون دکران قرآن را. که ا...
-
کزدان
واژهنامه آزاد
نام دهی است در شهرستان زیباک بدخشان، یک درۀ زیبا و سبرسبز با آب و هوای گوارا و چشمه سارهای نقره گون. در این دهکده در حدود 40 خانوار زندگی می کنند که همه از نسل پاک تاجیکان آریایی با کیش شیعه اسماعیلی هستند. همه مردم این دهکده کشاورز و دام دار هستند و...
-
ایشوم
واژهنامه آزاد
اِیْشوم؛ سیاه چادر. || ایشوم زدن:خانواده های عشایر دام هایشان را (معمولاً گوسفند) به چراگاه تابستانی می برند، و در آن مکان چادر می زنند و یا از درختان سرپناهی درست می کنند و در این مکان، به جمع آوری شیر و کشک و ماست و کره و روغن از گوسفندان مشغول می ...