کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
داد و هی ی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
درون داد
واژهنامه آزاد
نتایجی که از درون فرایندی بدست می آید
-
بیم داد
واژهنامه آزاد
تهدید
-
برون داد
واژهنامه آزاد
نتایجی که از بیرون یک فعالیت به دست میاید
-
مه داد
واژهنامه آزاد
مَه داد؛ دادۀ ماه.
-
دس داد
واژهنامه آزاد
(گنابادی) دَسْ دادَ؛ آشتی کردن، صلح کردن، معامله کردن، کنار آمدن، همدستی، تبانی کردن
-
جستوجو در متن
-
هی بار
واژهنامه آزاد
هی بار:تکرار، دوباره یا چند باره، کار و کنشی را دو یا چند بار انجام دادن، سخنی را دوباره گفتن.
-
آلبالویی
واژهنامه آزاد
رنگ قرمز بسیار تیره و همرنگ میوه ی رسیده ی آلبالو
-
گنو
واژهنامه آزاد
ریشه ی واژه ی گنو، گنه میباشد و به معنی بد و ناپسند. گنو یعنی آن شخصی که گنه است. آن فرد بد.
-
ریحا
واژهنامه آزاد
ریحا ریشه ی نام ریحان هست و به مرور زمان این نام تغییر کرده و ریشه ی هندی دارد و یک افسانه ی بسیار قدیمی نیز هست ک این گل توانسته جان پسر پادشاه زمان وقت رانجات دهد این اسطوره ک عاشقانه هست چیزی جز یاد و نامی از او در سینه ی مردمان بومی و قدیمی هند ن...
-
نورویدار
واژهنامه آزاد
نورویدار:دارنده ی صورت و روی نوین. نوین ترین پدیداری روی و صورت از گذشته، شکل و روی برآمده ی نوین و تازه از کهنگی.
-
پکال
واژهنامه آزاد
صورت، وجه، روی. به این نمونه از کتاب سووشون نوشته سیمین دانشور نگاه کنید:"دور تا دور میدان می دانندو او هم می خورد زمین و هی بلند می شود. سر و پکالش خینی می شود.
-
ریحا
واژهنامه آزاد
یک افسانه ی قدیمی هندی از دوران هزاره ی قبل از میلادمسیح ک نام گلی شفادهنده و پاد زهر و به عنوان دوای عشق یاد میشود این افسانه سینه ب سینه و به شکل اسطوره درامده و در هیچ جای دیگر از این افسانه ی کهن نام برده نشده الی در سینه ها وزبان ها
-
لامصب
واژهنامه آزاد
این واژه در واقع طی زمان تغییر کرده و اصلا خود کلمه ی لا مذهب است. درواقع لا مصب واژه ی لوطی گری همون واژه ی لامذهب می باشد.
-
میهنگان
واژهنامه آزاد
میهنگان:به جای واژه ی ناپسند اقلیت، این واژه ی فخیم و ایرانی زیبا و برازنده ی همه ی هم میهنان ایرانی است. همه ی اقلیت قومی و دینی، آنچه که از میهن بر جای مانده و به مردم رسیده باشد، یا آنچه که به میهن تعلق و تطبیق دارد. مانند پدرگان:آنچه که از پدر به...