کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دادن امتیاز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دلک دادن
واژهنامه آزاد
(لری) هل دادن.
-
وور دادن
واژهنامه آزاد
وور بر وزن کور:پرتاب کردن هرچیزی به سمت دیگران را گویند.
-
عرصه دادن
واژهنامه آزاد
[عَ،صِ] فضا دادن برای فعالیت
-
چشم دادن
واژهنامه آزاد
بالذت تماشاکردن
-
رکاب دادن
واژهنامه آزاد
سواری دادن
-
سوکول دادن
واژهنامه آزاد
قرعه کشی.
-
چشم دادن
واژهنامه آزاد
با دقت نگاه کردن.
-
سوتی دادن
واژهنامه آزاد
به معنی حرفی اشتباه گفتن، اشتباه نوشتن یعنی از نوع خود مورد دارد
-
خجالت دادن
واژهنامه آزاد
موجب شرمساری
-
وور دادن
واژهنامه آزاد
(وور بر وزن کور) به معنای انداختن مثل یک عدد سیب برای من وور ده!
-
نظم دادن
واژهنامه آزاد
رایانیدن؛ (پهلوی) راینیدن.
-
در دادن
واژهنامه آزاد
در دادن یا درگرفتن آتش زدن - آتش گرفتن طزر = طویله /اصطبل بزرگ ناخود = نخود چوخت = سقف ساقیج = نوعی آدامس سیاه رنگ که از شیره گیاهی به نام ﹶسوﹾ بدست می آید و ماندگاری آن زیاد است چیغیل= الگ بزرگ برای جدا سازی ساقه های علف از گندم غلبل = غربال تندور (...
-
وکالت دادن
واژهنامه آزاد
نمایندگی دادن.
-
رشد دادن گیاه
واژهنامه آزاد
رویاندن
-
داد از خویشتن دادن
واژهنامه آزاد
داد از خویشتن دادن؛ کاری را به طور کامل انجام دادن. مثال: «و اندر همه کاری داد از خویشتن بده که هر که داد از خویشتن بدهد از داور مستغنی باشد.» (قابوس نامه)؛ داد تو داده ست کردگار، ترا نیز/ داد به طاعت بداد باید ناچار (ناصر خسرو). || داد از تن خویشتن ...