کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خِرّ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خر
واژهنامه آزاد
بزرگ.
-
خر
واژهنامه آزاد
علاوه بر معنای گریبان و گلو در لری، خِرّ در گویش لکی، و غِرّ در لری به معنی گرد، مدور، دایره وار و توپی شکل است.
-
خر
واژهنامه آزاد
(گنابادی) خُرْ؛ خود، خودت را.
-
دسته خر
واژهنامه آزاد
دٓستهِ خَرْ، هر شئ میله مانند دراز.
-
خر کیف
واژهنامه آزاد
لذت بردن شدید، شادی بزرگ
-
خر سوز
واژهنامه آزاد
خر سفید از واژه های برازجانی
-
خر پشته
واژهنامه آزاد
اتاق کوچکی در پشت بام که آن را به راه پله متصل می کند. (عمید) در قدیم نیز به پشته ای که میان آن بلند و اطراف آن سرازیر باشد به طور کلی خرپشته گفته می شد، از جمله بلندی که بر سر گور از آجر و خاک سازند. (دهخدا) خرپشته می تواند فقط ورودی پشت بام به راه ...
-
خر ماچک
واژهنامه آزاد
(اصفهان، روستای هاردنگ) خَرماچِک؛ خَرِ ماده.
-
خر شانس
واژهنامه آزاد
بسیار شانس دارنده.
-
واژههای همآوا
-
خر
واژهنامه آزاد
بزرگ.
-
خر
واژهنامه آزاد
علاوه بر معنای گریبان و گلو در لری، خِرّ در گویش لکی، و غِرّ در لری به معنی گرد، مدور، دایره وار و توپی شکل است.
-
خر
واژهنامه آزاد
(گنابادی) خُرْ؛ خود، خودت را.
-
جستوجو در متن
-
شترزنه
واژهنامه آزاد
خر