کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خون طمع
واژهنامه آزاد
حریص-طمعکار-شخص خیلی طمعکار
-
چرزه خون
واژهنامه آزاد
اسب خون
-
خون خواهی
واژهنامه آزاد
برای انتقام دست به کار شدن. برای گرفتن حقی که پایمال شده است به جدال رفتن.
-
خون طمع
واژهنامه آزاد
حریص-طمعکار-شخص خیلی طمعکار
-
چرزه خون
واژهنامه آزاد
(پیشنهاد کاربران) نام روستایی است، به معنی جایی که پرندۀ کوچکی به نام چرز در آن آواز می خواند. این واژه ممکن است ترکیبی از دو واژۀ چرز (رک دهخدا) و خون (خواننده، خواندن) باشد.
-
جستوجو در متن
-
آلبومین
واژهنامه آزاد
یکی از پروتئین های خون است
-
محجتا
واژهنامه آزاد
مُحجَتا = خون دل
-
خین
واژهنامه آزاد
(لری) [xin] خون.
-
شیب الخضیب
واژهنامه آزاد
محاسن به خون خضاب شده
-
warm-blooded
واژهنامه آزاد
با روح, خون گرم
-
آگلوتینه
واژهنامه آزاد
تلفظ:آگِلوتینه معنی:لخته شدن مثال:لخته شدن خون
-
کرخد
واژهنامه آزاد
کرخد = لخته خون سیاه شده روی زخم
-
خین
واژهنامه آزاد
خون ، خونی که در بدن جاندار وجود دارد
-
سنکوپ
واژهنامه آزاد
غش،بیهوشی،نرسیدن خون به مغز