کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خوش زبان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پی خوش
واژهنامه آزاد
به معنی پی خوشی خوشحالی خوش بختی
-
خوش اخلاق
واژهنامه آزاد
خوش رفتار، نیک خلق، مهربان.
-
خوش آواز
واژهنامه آزاد
خوش صدا
-
خوش قلم
واژهنامه آزاد
ماهر در نویسندگی؛ کسی که زیبا می نگارد.
-
خوش حساب
واژهنامه آزاد
خوشامار، خوش آمار.
-
خوش سیما
واژهنامه آزاد
پری رو.
-
خوش بامویی
واژهنامه آزاد
خوش امدی
-
کودکی در بر، قبائی سرخ داشتروزگاری زان خوشی خوش میگذاشتهمچو جان نیکو نگه میداشتشبهتر از لوزینه می پنداشتشهم ضیاع و هم عقارش می شمردهر زمان گرد و غبارش می سترد
واژهنامه آزاد
کودکی در بر، قبائی سرخ داشت روزگاری زان خوشی خوش میگذاشت همچو جان نیکو نگه میداشتش بهتر از لوزینه می پنداشتش هم ضیاع و هم عقارش می شمرد هر زمان گرد و غبارش می سترد از نظر باز حسودش می نهفت سرخیش میدید و چون گل میشکفت گر بدامانش سرشکی میچکید طفل خرد...
-
جستوجو در متن
-
امید
واژهنامه آزاد
←در زبان پارسی باستان(پارسی هخامنشی و ماقبل آن):"هومائیتا" یا "هومائیتیا" یا "هومائیتی" متشکل از "هو"(بمعنی خوب، خوش، نیکو)+"مائیتا"(بمعنی اندیشه، نظر، نظرداشت/موجود در نامی کهن دیگر همچون آرمائیتا یا همان آرمیتا که" آر" در آن مخفف از آریا ولی بمفهوم...
-
خبربافت
واژهنامه آزاد
یکی از دهستان های شهرستان بافت از استان کرمان که اب وهوای خوش ومحل گردش مردم از استان های گوناگو ن است،ومحصول عمده ی آن گردو وانار است ،پارک ملی جاذبه ی گردشگری می باشد زبان اکثر آنان ترکی است که به فارسی هم مسلطند دارد
-
سالوس
واژهنامه آزاد
واژه ای یونانی که بعد از حملهٔ اسکندر وارد ادبیات ایران شده است. و به چم (معنی) شادان، چرب زبان، خوش گذران، فتان است. و از واژهٔ نهوسلوس و یا نحوسلوس و یا نحوسلوس و نحوثلث گرفته شده است. و «نهوسلوس» به معنای شادی کردن، شاد کننده ، مژدگانی دهنده، تهمت...
-
تشکن
واژهنامه آزاد
تشکن دهستانی سرسبز و بسیار خوش آب و هواست که در بین کوه های سر به فلک کشیده سفید کوه و قلعه رکن الدین محصور می باشد . آب آشامیدنی این دهستان از سرابی در جوار سفید کوه با نام سراب رفتخان تأمین که بسیار خوشگوار و سالم می باشد . پیشه مردمان این دهستان ک...
-
بایوه
واژهنامه آزاد
۱- از آنجا که منشأ کلمه زبان کردی و یک واژۀ ترکیبی محلی کردی است، لذا چنین (بایه وه) نوشته میشود. [با + ی + ه + وه] که هرکدام آوا و اشاره و معنی خاصی داشته و در ترکیب، اسم مکان خاصی را تعریف می کنند. [با]= باد(درزبان فارسی) + [ی]=ضمیر ساییده شده لهجه...
-
هزاره
واژهنامه آزاد
هزاره (فتح ها) یک قوم بومی افغانستان است که بیشتر در مناطق مرکزی افغانستان به نام هزاره جات زندگی می کنند. هیونتسینگ، زائر بودایی چینی، در قرن ششم میلادی به بامیان سفر کرد و از دیدن مردمانی با چهرۀ چینی در آنجا شگفت زده شد و انها را هوساله (خوشدل، خو...