کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خوش رو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پی خوش
واژهنامه آزاد
به معنی پی خوشی خوشحالی خوش بختی
-
خوش اخلاق
واژهنامه آزاد
خوش رفتار، نیک خلق، مهربان.
-
خوش آواز
واژهنامه آزاد
خوش صدا
-
خوش قلم
واژهنامه آزاد
ماهر در نویسندگی؛ کسی که زیبا می نگارد.
-
خوش حساب
واژهنامه آزاد
خوشامار، خوش آمار.
-
خوش بامویی
واژهنامه آزاد
خوش امدی
-
کودکی در بر، قبائی سرخ داشتروزگاری زان خوشی خوش میگذاشتهمچو جان نیکو نگه میداشتشبهتر از لوزینه می پنداشتشهم ضیاع و هم عقارش می شمردهر زمان گرد و غبارش می سترد
واژهنامه آزاد
کودکی در بر، قبائی سرخ داشت روزگاری زان خوشی خوش میگذاشت همچو جان نیکو نگه میداشتش بهتر از لوزینه می پنداشتش هم ضیاع و هم عقارش می شمرد هر زمان گرد و غبارش می سترد از نظر باز حسودش می نهفت سرخیش میدید و چون گل میشکفت گر بدامانش سرشکی میچکید طفل خرد...
-
جستوجو در متن
-
رونیک
واژهنامه آزاد
نیک رو، خوش رو، زیبارو.
-
هیراد
واژهنامه آزاد
[hirad].خوش خنده.خوش رو
-
نشمینه
واژهنامه آزاد
زیبا رو ، خوش چهره
-
فریال
واژهنامه آزاد
خوش صدا-زیبا رو-نام پرنده ی خوشبختی
-
شطاح
واژهنامه آزاد
شِطاْح (shetah) در گویش گنابادی یعنی خونگرم ، اجتماعی ، پُرْ پُز ، بسیار زیبا، خنده رو، خوشگل ، خوش اندام ، خوش لباس ، مهربان و جذاب
-
خوبچهر
واژهنامه آزاد
مرکب از دو کلمۀ «خوب»، زیبا، خوش و «چهر»، رخ، صورت، رو؛ یعنی زیباصورت، خوب چهره.
-
هور
واژهنامه آزاد
هورام اسم پدربزرگ کوروش کبیره و معنی زرتشتی اون طلوع افتابه و ریشه دیگرش به کردی یعنی پسر خوش اخلاق و خنده رو