کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خوشه در گلو آوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
واکفتیدن
واژهنامه آزاد
سرفه پس از پریدن شیئ در گلو
-
ناغلوسی
واژهنامه آزاد
برآمدگی زیر گلو ( که در مردان بزرگتر از زنان است )
-
تخرمنه
واژهنامه آزاد
(محلی) تِخِرمِنه؛ سنگین شدن غذا در گلو.
-
ثم
واژهنامه آزاد
گرد آوردن/ فراهم آوردن، به اصلاح در آوردن / نیکو کردن / مرمت کردن/ پا سفت کردن
-
سیطره
واژهنامه آزاد
به فرمان در آوردن
-
خر
واژهنامه آزاد
علاوه بر معنای گریبان و گلو در لری، خِرّ در گویش لکی، و غِرّ در لری به معنی گرد، مدور، دایره وار و توپی شکل است.
-
آبنوس
واژهنامه آزاد
(گنابادی) آبْنُوس؛ قرقره کردن مایعات در دهان، جمع آوردن آب در دهان.
-
دم لقلو
واژهنامه آزاد
بچه قورباغه قبل از در آوردن دست و پا
-
خراطی
واژهنامه آزاد
معنی این واژه درلغت نامه ها اشتغال به چوب تراشی است. خؤاطی در گویش لکی و غِراطی در گویش لری به معنی گردی، مدور و هرچیز دایره ای است. به نظر می رسد با توجه به معنای خِر به معنی گریبان و گلو، از ریشه همین واژه است که خود از ریشه چرخ و چرخاندن به تناسب ...
-
دمار در آوردن
واژهنامه آزاد
پوست کسی یا چیزی را کندن، به سختی کسی را مجازات کردن
-
پند پلیق
واژهنامه آزاد
(پِندِ پلیق) ته توی چیزی (را در آوردن) (این واژه هم اکنون در گویش شوشتریها متداول است)
-
بیغ
واژهنامه آزاد
(گنابادی) بِیغ؛ اعتماد ، اطمینان ، حساب کردن اندازه سهم یا سهام دیگری یا دیگران ، در حساب آوردن و وارد کردن در لیست
-
پیدر
واژهنامه آزاد
(گنابادی) پِیْدَرْ؛ عروس و داماد کردن، سر و سامان دادن، از آب و گل در آوردن، ازدواج کردن.
-
دل دل
واژهنامه آزاد
دِلْ دِلْ:(deldel) در گویش گنابادی یعنی تعلل کردن ، درنگ کردن ، سستی ، تاخیر ، عذر آوردن ، بهانه تراشی برای انجام ندادن
-
وزاریات
واژهنامه آزاد
شکل درست آن والذاریات [ وَذْ ذا ] (از ع ، اِ مرکب ) است. در تداول، پریشانی، سختی، هرج و مرج، مصائب. (فرهنگ دهخدا). - والذاریات خواندن؛ در تداول، دلیل های بی معنی و دراز آوردن. (فرهنگ دهخدا).