کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خورند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حسرت می خورند
واژهنامه آزاد
غم می خورند
-
جستوجو در متن
-
خورشگاه
واژهنامه آزاد
جایی که در آن خوراکی می خورند.
-
کنزو
واژهنامه آزاد
نوعی ملخ که مذدم کرمان می خورند
-
افطاری
واژهنامه آزاد
روزه گشا. خوراکی است که هنگام روزه گشایی می خورند.
-
کاچی
واژهنامه آزاد
نوعی غذا در روستاهای اردستان که از بلغور ذرت یا گنم تهیه می شود وبا کشک می خورند
-
گرماس
واژهنامه آزاد
گُرماس، گرماست، طعامی است از مخلوط شیر و ماست به طوری که ماست را به شیر جوشیده می افزایند و نان در آن ترید کرده، می خورند.
-
ازوسری
واژهنامه آزاد
(درق؛ خراسان شمالی) سحری؛ خوراکی که روزه داران در ماه رمضان وقت سحر می خورند.
-
الصبوح
واژهنامه آزاد
الف و لام عربي که در فارسي حذف مي شود و همان صبوح خوانده ميشود. شرابی که صبحگاهان خورده میشود و متضاد واژه غبوق يعني شرابي که شامگاهان ميخورند. صبوحي يعني سحرگاهان شراب خوردن.
-
مهوه
واژهنامه آزاد
مهوه . [ م َهَْ وَ / وِ ] (اِ مرکب ) مهیاوه . ماهیابه . ماهیاوه که سُس یا کچاپ و نان خورِش مردم لارستان قدیم است که از ماهی کوچک موتی و دانه خردل رازیانه در ظرفی میگذارند تا عمل آید و خورند. بدبو و شور بود است
-
سرموک
واژهنامه آزاد
نام یک گیاه است شبیه سبزی تره که بصورت خودرو درمزارع میروید. معمولا این سبزی را خرد میکنند و وسط برنج می ریزند تاخوب بپزد و یا وسط خاگینه می ریزند. بعضی ها همراه بابلغور نیز می خورند یا بعنوان تخمه روی نان میرزند تا به اصطلاح خاش خاشی شود.
-
توگی
واژهنامه آزاد
یگ نوع غذای محلی است که از ارزن درست می شودو معمولا ارزن را باعین حال که ریز است خردخرد می کنند شبیه بلغور وسپس آن رامی پزند و می خورند طریق پخت آن نیز شبیه بلغور است
-
گزر
واژهنامه آزاد
گَزَر؛ نوعی گیاه که برگ های آن شبیه به برگ هویج و ساقۀ آن شبیه به ساقۀ کرفس کوهی است و در حال حاضر (سال 1395) به صورت وحشی در کوه های اطراف فریدن و فریدونشهر می روید. طبع آن گرم است؛ از برگ های آن در آش می ریزند، و ساقۀ آن را می پزند و همراه ماست (ما...
-
سپوهین
واژهنامه آزاد
نام روستایی در راه قزوین،رازمیان که نزدیک به روستای کامان و علین است. شغل بیش تر مردم این روستا باغداری است. به این دلیل اهالی این روستا کشاورزی نمی کنند ، چون گراز ها زیاد هستند و تمامیمحصولات کشاورزیشان را می خورند ویا از بین می برند. اهالی شهر قزو...
-
سعتری
واژهنامه آزاد
سعترباز است که زن چرمینه باز باشد. (برهان ). سحاقه . (مهذب الاسماء) (دهار). .«معلوم نشد که سعتر در این لغت به چه معنی است ، چه سعتر به معنی تره ای که درویشان با نان خورند، اینجا مناسب نیست ...» (رشیدی ). سمعانی گوید:«السعتری ، هذه النسبة الی بیعالسعت...