کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خوُر
واژهنامه آزاد
نام روستایی با پیشینه تاریخی کهن در 85 کیلومتری شهر بیرجند برگرفته از پیش رفتگی کویر در بیابان
-
کتله خور
واژهنامه آزاد
تپه خورشید
-
کتله خور
واژهنامه آزاد
مکتله خور نام غاری است نزدیک شهرستان قیدار (خدابنده) که کتله یعنی قله و خور به معنی خورشید .قله خورشید
-
واژههای همآوا
-
خوُر
واژهنامه آزاد
نام روستایی با پیشینه تاریخی کهن در 85 کیلومتری شهر بیرجند برگرفته از پیش رفتگی کویر در بیابان
-
جستوجو در متن
-
اوخور
واژهنامه آزاد
اُو=خور= آب خور، آخور
-
خورشید
واژهنامه آزاد
در پهلوی «خورشیت» بوده است. این واژه از دو پارۀ خور+ شید ساخته شده است. خور نام دیگر آفتاب یا مهر است. «شید» نیز که ویژگی خور است، به معنی رخشان و تابنده است.
-
خورانی
واژهنامه آزاد
خور به معنی نور؛ خورانی به معنی نورانی.
-
حور
واژهنامه آزاد
حوَر=یک واژه لکی می باشد به معنای خور و خورشید
-
جلودارلو
واژهنامه آزاد
(آذری) نام خانوادگی طایفه ای از ترک زبانان که حدود 150 سال پیش از منطقۀ قره باغ به دشت مغان مهاجرت کرده اند و در خور خور و چالما ساکن شده اند.
-
خراشاذ
واژهنامه آزاد
خراشاذ یا خراشاد به معنی خور شید است (یاقوت حموی، معجم البلدان)
-
خورچان
واژهنامه آزاد
خورچان از دو واژه خور+چان تشکیل شده است که خور به معنی زادگاه، و چان در زبان چینی به معنی آفتاب است، پس می توان خورچان را به زادگاه آفتاب تعبیر کرد... و در گذشته، اطراف روستا خندقهای پر از آب وجود داشت .
-
خرایه
واژهنامه آزاد
خرایه یا خرایک یا خُراک به زمین هایی گفته می شود که کشت نشده باشد و مر معرض تابش خور شید قرار گرفته باشدو متضاد آن سایک است
-
خراسان
واژهنامه آزاد
به زبان و رسم الخط کُردی:خور هه لسان (خور هَلسان) به معنای برآمدن آفتاب می باشد. همان مشرق.