کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خواب از من برده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خواب از من برده
واژهنامه آزاد
من شب نتوانستم بخوابم
-
واژههای مشابه
-
کارتن خواب
واژهنامه آزاد
بی خانمان؛ کسی که خانه و سرپناهی برای ماندن ندارد و مجبور است در فضای باز بخوابد، مثلاً در خیابان ها، درگاه ها، پارک ها، ایستگاه های مسقف اتوبوس، و هر مکانی که برای اقامت طراحی نشده است.
-
خواب غفلت
واژهنامه آزاد
نادانی، نا آگاهی، گمراهی.
-
در خواب شد
واژهنامه آزاد
به خواب رفت.
-
جستوجو در متن
-
آگانزانا
واژهنامه آزاد
بعضی از تاریخ نگاران شهر زنجان را با شهر «آگانزانا»، که بطلمیوس از آن نام برده است، یکی دانسته اند.
-
حاثور
واژهنامه آزاد
حتحور، حاتحور، یکی از مهم ترین ایزدبانوان مصر باستان است که خدای عشق، زیبایی، موسیقی مادری و لذت نام برده می شود.
-
حاتحور
واژهنامه آزاد
حتحور، حاثور، یکی از مهم ترین ایزدبانوان مصر باستان است که خدای عشق، زیبایی، موسیقی مادری و لذت نام برده می شود.
-
مراست
واژهنامه آزاد
از آن من است ، آرزوی من است
-
چمتا
واژهنامه آزاد
کوله پشتی که چوپانان و کشاورزان نیز از آن بهره می برده اند. چمتا از جنس پشم و دست باف است. در حال حاضر یکی از صنایع دستی روستاهای توریستی اطراف را تشکیل می دهد.
-
زهر
واژهنامه آزاد
سم؛ نوعی ماده، به صورت مایع یا پودر، که استفادۀ خوراکی آن می تواند انسان یا حیوانات را از بین برده، موجب مرگ آن ها شود.
-
عیب
واژهنامه آزاد
آهو. از "آ" (پیشوند نایش) و "هو" (خوب). چه فرماییَم چیست نیروی من / تو دانی هنرها و آهوی من (فردوسی).
-
از برای
واژهنامه آزاد
(حرف اضافهی مرکّب) بهرِ، از بهرِ، برای. ای دل! غم عشق، از برای من و توست / سر بر خط او نه، که سزای من و توست // تو چاشنی درد ندانی، ور نه، / یکدم غم دوست خونبهای من و توست (منسوب به ابوسعید ابوالخیر) از برای صلاح مجنون را / بازخوان ای حکیم! افسون ...
-
جخ
واژهنامه آزاد
جَخ؛ اکنون. مثال: «جخ از مادر نزادم من» (شاملو).