کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خم
واژهنامه آزاد
خُم:خودم، مقابل خُش:خودش. خام و ناپخته.
-
واژههای مشابه
-
خم کمند
واژهنامه آزاد
در شاهنامه فردوسی به معنای خم شدن است.
-
جستوجو در متن
-
تا شده
واژهنامه آزاد
خَم.
-
دلا
واژهنامه آزاد
دُلاْ:(dola) در گویش گنابادی یعنی خم ، خم شدن ، خمیدگی ، کَج
-
به لم این کار آشناست
واژهنامه آزاد
به پیچ و خم چیزی وارد بودن
-
خو
واژهنامه آزاد
(گنابادی) خُوْ [khow] خواب، خوابیدن، خم کردن، ترس.
-
پرخو
واژهنامه آزاد
(گنابادی) پُرْخُوْ [porkhow]؛ خمیده، شکسته، پُر خَم.
-
صمصام
واژهنامه آزاد
شمشیر برنده شمشیری که هرگز خم نمیشود یکی از القاب منجی در ادیان قدیمی
-
نمز
واژهنامه آزاد
nemez نِمِز:کوتاه،کم ارتفاع، مقابل بلند. واژه ای لری است از ریشۀ نِم به معنی خم و کوتاه. به نظر می رسد که واژۀ نِمازکوتاه با معنی خم شدن، به خاک افتادن یا تعظیم درمقابل خدا یا غیر او از این واژه گرفته شده است .
-
کورنوێش
واژهنامه آزاد
کرنش در زبان کوردی از دو بخش "کور" و "نوێش" تشکیل شده است. "کور" بە معنی خم شدن و سر فرود آوردن می باشد. همچنین نوێش/نوێژ مترادف با نماز است. روی هم کلمە کرنش به معنی خم شدن برای نماز است
-
خمره
واژهنامه آزاد
نوعی کوزه؛ (لغت نامه دهخدا):خمره . [ خ ُ رَ / رِ ] (اِ) خمچه . خمبره . خم کوچک .
-
دلا شو
واژهنامه آزاد
دُلاْ شُوْ:(dola shouw) در گویش گنابادی یعنی خم شو ، تعظیم کن ، احترام بگذار
-
چناررودخان
واژهنامه آزاد
(تالشی) «چینَ روخون»، به معنی رودخانۀ پر پیچ و خم. واژۀ «روخون» به معنی رودخانه واژه ای است که در مناطق تالش نشین بسیار کاربرد دارد. مانند قلعه روخون (قلعه رودخان)، ماسوله روخون (ماسوله رودخان)، دوروخون و...