کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خشت بر دریا زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
لوش زدن
واژهنامه آزاد
لوش بر وزن موش،کوش،دوش...:حرص زدن، حریص بودن
-
هالکونی
واژهنامه آزاد
Halkuni مرغی افسانه ای که میتوانست بر دریا لانه کند و باد و طوفان را بخواباند
-
مخ زدن
واژهنامه آزاد
1. به سر کسی یا چیزی زدن ، به درون چیزی زدن 2. کسی را گول دادن یا قانع کردن (اصطلاح عامیانه) ، گیج کردن ، بر مغز و تفکر کسی مسلط شدن
-
تشبت
واژهنامه آزاد
بر وزن تفعل؛ چنگ زدن به چیزی.
-
خایر
واژهنامه آزاد
دور زدن پشت به باد و عوض کردن جای بادبان از راست به چپ یا بر عکس.(اصطلاح دریانوردی)
-
پرپیت
واژهنامه آزاد
به فتح «ک»بر وزن «کرکیت »: حرف نابجا زدن، زمانی به کار می رود که انسان عاقل سخنش مطابق منطق وعقل نباشد.
-
گرته برداری
واژهنامه آزاد
طرح زدن بر پارچه یا کاغذ و. . . برای کپی برداری. وام گیری زبانی به صورت :واژگانی، اصطلاحی، نحوی.
-
گلاویز
واژهنامه آزاد
باهم در گیر شدن، بر روی هم زدن، دیدم دو گنجشک باهم گلاویز شدند و گربه یی هردو را بلعید
-
کلاویز
واژهنامه آزاد
باهم در گیر شدن، بر روی هم زدن، بهم چسپیدن. دیدم دو گنجشک باهم کلاویز شدند و گربه یی هردو را بلعید
-
کیمه
واژهنامه آزاد
(مازندرانی) کومه؛ کلبه های کوچکی که شکارچیان در محل های شکار دائمی می سازند، یا ماهیگیران در کنار دریا، یا کشاورزان در کنار مزارع بر پا می کنند. هر نوع کومۀ کوچک تر از کلبه را کیمه گویند.
-
کاسپین
واژهنامه آزاد
دربارۀ ریشۀ این واژه نظریات مختلفی وجود دارد:در فرهنگ پارسی باستان، این دریا به نام «وارکَ شْ» مرکب از دو واژۀ «وُاوُ» به معنای «فراخ و پهن» و «کَ ش» به معنی «کرانه و ساحل» است. «وُاوُ» در اوستا به معنای «پراخ» است که با گذشت زمان تبدیل به فراخ و پهن...
-
سوکلان
واژهنامه آزاد
سوكِلان (تلفظ با با تشديد ك ) / ريشه ي آن از سوك زدن است و با ابرازي (ميخ طويله يا چوب نوك تيز) گويند كه با آن بر حيوان چهار پا ميزنند براي تحريك حيوان به سريعتر رفتن.
-
دریابک
واژهنامه آزاد
روستایی است در دهستان دوبلوک از بخش ارجمند شهرستان فیروزکوه بر سر راه ارتباطی فیروزکوه و شهر ارجمند در حدفاصل روستای سله بن و ورسخواران. این روستا در اصل دریاوک (به ضم و) بوده که در لهجه مازندرانی به معنی محلی در پشت دریا می باشد. مردم روستا اصالتا ا...
-
دقیقه
واژهنامه آزاد
دق-یق-ه یا دقیقه (دگ یا دق یک گاه) از آنجائیکه اکثر آوا ها بر گرفته از آوا های طبیعی و پیرامونی است، حروف یا علائم آوایی نیز با همان مفهوم در گفت و شنود بکار گرفته می شده است. آوای «د» از صدای سم شنیده می شده و ضربه زدن به شیئی که این آوا را داشته م...
-
آیینه ی اسکندر
واژهنامه آزاد
در شهر اسکندریه (که بنای آن به اسکندر مقدونی منسوب است) در رأس شمال شرقی«فارس» که جزیره ای در بندر اسکندریه است، یک فانوس دریایی قرار داشت که به دست «بطلمیوس» بنا شده بود. این بنای مشهور، سرآمد فانوس های دریای اروپا و یکی از عجایب عالم قدیم بود. برفر...