کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
آتنا
واژهنامه آزاد
اله زیبایی و خرد
-
کوزل
واژهنامه آزاد
ساقه های گندم خرمنکوبی شده و خرد شده
-
نیمک
واژهنامه آزاد
کم. خرد. بی ارزش. کم.
-
حمق
واژهنامه آزاد
بی خرد، بی عقل، جمع احمق
-
سوفیا
واژهنامه آزاد
کسی که صاحب علم و خرد است
-
بینجاتون
واژهنامه آزاد
خرد کردن - ریز کردن، benjaton
-
ژونا
واژهنامه آزاد
صاحب عقل و خرد، عاقل
-
هوشنگ
واژهنامه آزاد
هوش، آگاهی، عقل و خرد.
-
رایبد
واژهنامه آزاد
به ضم ب ، دانشمند ، حکیم ، دانا ، خداوندگار خرد ، مرکب از رای به معنای دانش و خرد و بد پسوند ملکیت
-
ر کو ه
واژهنامه آزاد
مشک خرد، کوزه آب خوری (فرهنک معین)
-
پت
واژهنامه آزاد
پِت:پتک ، دسته سندان که برای خرد کردن اشیا از آن استفاده میشود.
-
کرچیدن
واژهنامه آزاد
[korcidan] با صدای کرچ کرچ خرد شدن یا جویده شدن
-
خردکیش
واژهنامه آزاد
خرد به معنای عقل وکیش به معنای دین و آیین
-
مه
واژهنامه آزاد
مِه؛ بزرگ، سرور دانا. مقابل کِه (کوچک خرد).
-
ورونا
واژهنامه آزاد
خرد و دانایی از نامهای اصیل ایرانی و نام خدای ایرانیان قبل از زردتشت