کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خدمات کمبهکم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کم
واژهنامه آزاد
به ضم کاف به معنای شکم می باشد ودر گویش شیرازی مصطلح است
-
چنچنه
واژهنامه آزاد
به معنای مزه مزه کردن غذا یا به معنی کم کم غذا خوردن.
-
کم
واژهنامه آزاد
kom شکم
-
نیمک
واژهنامه آزاد
کم. خرد. بی ارزش. کم.
-
کم
واژهنامه آزاد
کُم؛ چهارچوب در.
-
کم الکی
واژهنامه آزاد
کم بیهوده. || «کم بیهوده نیست» معکوس «خیلی بیهوده است» که برای تمسخر نیز استفاده می شود.
-
لامپ کم مصرف
واژهنامه آزاد
(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) چراغ کم گسار.
-
تفریق
واژهنامه آزاد
کم. (پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) جمع و تفریق:جم و کم.
-
ذره ذره
واژهنامه آزاد
قطره قطره، کم کم، آرام آرام.
-
کم رضوان
واژهنامه آزاد
نام روستایی است از توابع بخش مهران بندرلنگه. «کم» به زبان محلی یعنی دو طرف رودخانه ای که در اثر عبور آب، فرورفتگی ایجاد شده است و سایه می افکند. «کم» در عربی برای کثرت نیز آمده؛ رضوان یکی از نام های بهشت است. یعنی عجب بهشتی. چون مردم برای خنک کردن خو...
-
جمع و تفریق
واژهنامه آزاد
(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) جم و کم. از ریشه های "جَمیدَن" به آرِشِ (معنیِ) "جمع کردن" و "کَمیدَن" به آرِشِ "کم کردن".
-
تفریق
واژهنامه آزاد
(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) کَم. یکی از چهار کُنِشِ بنیادینِ شمارش (چهار عمل اصلی حساب) که در آن شماره ای از شمارۀ دیگر کم می شود. "تفریق کردن" به پارسی می شود "کَمیدَن" یا "کم کردن". "حاصل تفریق" به پارسی می شود "کَمکَرد". "علامت تفریق" به پا...
-
مقید
واژهنامه آزاد
خجالتی - کم رو - سر به زیر - با حیا
-
کم سپی
واژهنامه آزاد
کَم سُپِی. Kam sopey؛ (بندرعباسی) به معنی دوچرخه.
-
کراش نکردن
واژهنامه آزاد
(به کسر ک) ناچیز بودن، زیاد نبودن، کم ارزش بودن.