کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خبیث و بد ذات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بدگوهر
واژهنامه آزاد
بد ذات -بد طینت- کسی که اصل ومنشا ناپاک دارد
-
ذات الاشاجع
واژهنامه آزاد
چیزی که در میان سم است و عرب آن را ذات الاشاجع می نامند
-
ادبار
واژهنامه آزاد
(بادبری) ادبار، عدبار، عه د بار، ادبار؛ بد، به معنی زشت و ناپسند، خراب و بد. بیله ادبار یعنی اقوام بد.
-
قوانین ماهوی
واژهنامه آزاد
قوانینی که نظر به ذات و ماهیت مسائل دارند
-
هومینا
واژهنامه آزاد
اندیشه پاک - ذات و گوهر نیک مونث هومن
-
گنو
واژهنامه آزاد
ریشه ی واژه ی گنو، گنه میباشد و به معنی بد و ناپسند. گنو یعنی آن شخصی که گنه است. آن فرد بد.
-
اغواگری
واژهنامه آزاد
اِغواگری؛ فریبکاری، وسوسه گری، با پند و نصیحت بد گمراه کردن، عمل گمراه کردن، عمل برانگیختن و تحریک به کارهای بد.
-
لیش
واژهنامه آزاد
به لری بختیاری به معنای زشت و بد و آلوده است
-
بد حشم
واژهنامه آزاد
بد حشم یا (اگر اشتباه نکرده باشم بد هشم) به کسی گویند که اخمو و عصبانی است. ما در شهرستان رودسر این طور می گوییم و به نظرم در سراسر کشور نیز را یج است.
-
سنجن
واژهنامه آزاد
ارزیابی نهایی , ارزشیابی عمل نیک و بد در قیامت
-
بهنود
واژهنامه آزاد
حالت ،وضعیت ،حال و روز ، مثل خوشنود ،بد نود، بهنود
-
شوصه
واژهنامه آزاد
ذات الجنب . [ تُل ْ جَم ْ ] (ع اِ مرکب ) درد پهلو. (مهذب الاسماء). برسام . جُناب . نوعی بیماری پهلو. درد و آماس پهلو. ورم حارّ مولم در نواحی صدر. وَرم ِ حجاب مستبطن . دردی است به دنده ها با سرفه و تب . سینه پهلو. ورم حارّ مولم که در نواحی سینه پیدا ش...
-
فربد
واژهنامه آزاد
فر به معنى زياد و بد به معنى قد است پس فربد يعنى قد بلند
-
لمب
واژهنامه آزاد
لُمْبَ:(lomba) در گویش گنابادی یعنی کُلُفت ، بد اندازه و بزرگ ، چاق ، نامتعارف
-
دژفرنود
واژهنامه آزاد
مغلطه، مغالطه، سفسطه فرنود (برهان و دلیل) + پیشوند اوستایی دُژ یا دُش که واورنه و زشت و بد معنی میدهد