کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خبر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بی خبر
واژهنامه آزاد
ناگهان.
-
جستوجو در متن
-
نوداد
واژهنامه آزاد
خبر
-
دخشک
واژهنامه آزاد
(پهلوی) خبر.
-
aterash
واژهنامه آزاد
(لکی) به هنگام شنیدن خبر ناگهانی گفته می شود؛ به معنی «دِلَمو ریختی».
-
آیریس
واژهنامه آزاد
نام یک گل از تیرۀ زنبق و سوسن به معنی خبر خوش
-
ایلما
واژهنامه آزاد
(کردی؛ ایلام) قاصد، پیک، خبر رسان.
-
نافرجامگو
واژهنامه آزاد
نافرجامگو یا بدفرحامگو، گزینش نظامی گنجوی برای کسی است که خبر بد می رساند .
-
آیریس
واژهنامه آزاد
آیریس نام یک گل از تیره زنبق و سوسن به معنی خبر خوش
-
صبا
واژهنامه آزاد
بادی است که رحمت خداوند را خبر میدهد و رساننده ی اخبارخوش به بنده ی خدا است
-
کرنای
واژهنامه آزاد
[کَ ر رِ/رَ] کره نای، کرنا؛ بوق جنگی. نوعی ساز بزرگ، مانند شیپور، که به ویژه در جنگ ها و برای خبر کردن مردم در آن می دمیدند.
-
کره نای
واژهنامه آزاد
[کَ ر رِ/رَ] کرنای، کرنا؛ بوق جنگی. نوعی ساز بزرگ، مانند شیپور، که به ویژه در جنگ ها و برای خبر کردن مردم در آن می دمیدند.
-
کرنا
واژهنامه آزاد
[کَ ر رِ/رَ] نوعی ساز بزرگ، مانند شیپور، که به ویژه در جنگ ها و برای خبر کردن مردم در آن می دمیدند؛ بوق جنگی.
-
فلیوان
واژهنامه آزاد
فَلیوان:falivaanجمع فَلیو به معنی بیهوده، بی خبر، بی فایده تا به پای خویش باشند آمده// آن فلیوان جانب آتشکده مثنوی- دفتر دوم بیت 2303 شرح جامع مثنوی معنوی. کریم زمانی
-
شهجان
واژهنامه آزاد
لغت نامه دهخدا شهجان . [ ش َ ] (اِخ ) مخفف شاهجان است که لقب مرو باشد و آن شهری است مشهور در خراسان . (برهان ) (جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ): خبر او به مرو شهجان شد. انوری (از انجمن آرا).