کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خاک بازار ،()را خوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خاک لومی
واژهنامه آزاد
خاکی که تشکیل شده است از روس و سلیس و ماسه این خاک داری ماد غنی برای گیاهان بوده این خاک برای احداث باغات مناسب می باشد
-
خاک پاشی
واژهنامه آزاد
بی حرمتی و اهانت
-
خاک بتیه
واژهنامه آزاد
روستایی از روستاهای الیگودرز در استان لرستان است.
-
خاک کردن
واژهنامه آزاد
اصطلاحی در ورزش کشتی به معنی نشاندن حریف روی پا و ضربه فنی کردن
-
خاک آوار
واژهنامه آزاد
خاک آوار یا خاک نخاله به بقایای تخریب شده سازه های معماری گفته می شود.
-
خاک قرمز
واژهنامه آزاد
رس - خاک رس
-
آبجی خاک انداز
واژهنامه آزاد
خاله زنک.
-
خاک و خل
واژهنامه آزاد
(پیشنهاد کاربران) [خُ] خاک و ماسه (در زبان عبری به ماسه خُل گویند؛ و با توجه به سابقۀ طولانی همزیستی بین ایرانیان و یهودیان، احتمال دارد وام واژه هایی این چنین وارد زبان فارسی شده باشند.)
-
جستوجو در متن
-
پیرمک
واژهنامه آزاد
خوردن بی دندان. غذا خوردن شبیه پیران بی دندان که غذا را می مکند.
-
جاویژه بازار
واژهنامه آزاد
بخش کوچک و متمایز بازار است که کالا یا خدمتی خاص را عرضه می کند وقتی که کالاها یا خدمات موجود نتوانسته اند نیاز مخاطبان را در به طور مطلوب برآورده سازند. معادل Niche Market
-
حق الماره
واژهنامه آزاد
جواز خوردن میوه درخت خرما یا سایر میوه ها برای فردی که از کنارش عبور می کند(مشروط برآنکه اولا به قصد خوردن نرفته باشد ثانیا میوه ها را خراب نکند)
-
اسکوروچی
واژهنامه آزاد
اسکورو محلی در بازار وکیل شیراز که در آنجا بسته بندی تحت فشار (پنبه و ...) و همچنین برنجکوبی انجام می گرفت. مالک آن محل پسوند شغلی «چی» را به واژه اضافه کرد و نام خانوادگی اسکوروچی را ساخت. درشیراز، به کسی که تحت فشار است، می گویند اسکورو شده. هم اکن...
-
جرقست
واژهنامه آزاد
جِرِقَّسْت:(jereghast) در گویش گنابادی صدای شکستن و شکسته شدن چوب را گویند ، جرقه خوردن آسمان هنگام رعد و برق
-
دهدشتی
واژهنامه آزاد
یکی از محلات بندر بوشهر که محل سکونت مهاجرینی بود که از نواحی دهدشت به بندر بوشهر آمده و به تجارت مشغول بودند. عده ای از تجار اهالی «دوان» در حوالی شهرستان کازرون نیز در این محله زندگی می کردند. از اماکن مهم محلۀ دهدشتی می توان قسمت هایی از بازار قدی...