کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خامی و ساده دلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
سواله
واژهنامه آزاد
نادان و ساده لوح
-
ساده
واژهنامه آزاد
(عبری) [دِ] دشت و صحرا.
-
سهل انگاری
واژهنامه آزاد
ساده گرفتن، سرسری گرفتن، جدی و مهم تلقی نکردن
-
ساکو
واژهنامه آزاد
(کردی) ۱- کوه بدون گیاه؛ ۲- ساده و بی آلایش؛ ۳- یکسان و یکنواخت.
-
مهنه
واژهنامه آزاد
(محلی) چراگاه و محل اسکان انسان و دام. واژۀ مهنه ساده شدۀ میهنه است که خود شکلِ تغییر یافتۀ واژۀ میهنی است.
-
نقشمایه
واژهنامه آزاد
اشکال و نقشهای ساده شده که به صورت هندسی در هنرهای تجسمی و صنایع دستی مورد استفاده قرار میگیرد. این واژه در هنرهای تجسمی معادل واژهی انگلیسی Motif میباشد.
-
راهبرد
واژهنامه آزاد
استراتژی - ریشه واژه «استراتژی» واژه یونانی «استراتژیا» (Strategia) به معنای «فرماندهی و رهبری» است. اکنون معنای ساده استراتژی عبارت است از یک طرح عملیاتی به منظور هماهنگی و سازماندهی اقدامات برای دستیابی به هدف.
-
استجلو
واژهنامه آزاد
یکی از قبایل ترک در ایران- روستایی دور افتاده در شهرستان زنجان وجود دارد که همه ساکنین آن فامیلی شان استجلو میباشد که به شکل سنتی کشاورزی و دامداری میکنند و مردمانی پاک دل و ساده و مهمان نواز هستند
-
میقان
واژهنامه آزاد
در عربی، صفت است و از یقین می آید، به معنای ساده لوح و زودباور؛ کسی که به هرچه می شنود، یقین می آورد. || از جهت دیگر، می یعنی شراب و قان به معنای خون است؛ بنابراین میقان یعنی شراب خون یا شراب سرخ. انگور یکی از محصولات کشاورزی میقان است.
-
راه پرداز
واژهنامه آزاد
این واژه معادل "استراتژیست" و به معنی کسی است که به طرح راهبرد می پردازد. واژه "راهبرد" معادل واژه "استراتژی" است که در اصل واژه ای یونانی «استراتِگیا» (Strategia) به معنای «فرماندهی و رهبری» است. امروزه معنای ساده استراتژی عبارت است از یک طرح عملیات...
-
قتقو
واژهنامه آزاد
نوعی غذای محلی بسیار خوشمزه که در استان یزد بیشتر طبخ میشود این غذا از ادویه و چند تخم مرغ تهیه شده که بصورت بسیار ساده و سریع درست شده وبیشتر برای افراد کارگر که در مزارع کار می کردند پخت می شده
-
پیش آیش
واژهنامه آزاد
(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) پیش-آیِش:پیش آیند. به جای واژه ی Happening در تئاتر؛ نمایش ساده ای که مردم را به دیدنِ نمایش اصلی فرامی خواند و در پیرامونِ جای نمایش اصلی و زمانی زودتر از آن اجرا می شود.
-
شهلا
واژهنامه آزاد
شه:مخفف شاه واژه پارسی یعنی بزرگ/ لا بمعنی میان شاه لا، شه لا و یا شهلا یعنی میان بزرگ 1. بزرگی میان یا مردمک چشم، چشم آهویی، چشم جادویی 2. بزرگی دل، کسی که صاحب دلی بزرگ است (دلگنده) با جرعت ، شجاع
-
شهلا
واژهنامه آزاد
شه:مخفف شاه/ لا بمعنی میان شاه لا، و یا شهلا یعنی میان بزرگ 1. بزرگی میان یا مردمک چشم، چشم آهویی، چشم جادویی 2. بزرگی دل، دل گنده، کسی که صاحب دلی بزرگ است، با جرعت ، شجاع
-
شوصه
واژهنامه آزاد
ذات الجنب . [ تُل ْ جَم ْ ] (ع اِ مرکب ) درد پهلو. (مهذب الاسماء). برسام . جُناب . نوعی بیماری پهلو. درد و آماس پهلو. ورم حارّ مولم در نواحی صدر. وَرم ِ حجاب مستبطن . دردی است به دنده ها با سرفه و تب . سینه پهلو. ورم حارّ مولم که در نواحی سینه پیدا ش...