کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خار در جگر شکستن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پاچه خار
واژهنامه آزاد
(عامیانه) کسی که پاچۀ دیگران را می خاراند؛ چاپلوس و متملق و چرب زبان. ظاهراً این کلمه برای اولین بار از یکی از سریال های طنز مهران مدیری به زبان فارسی راه یافت و بر سر زبان ها افتاد. بعضی آن را با املای «پاچه خوار»، به معنی پاچه خور، می نویسند حال آن...
-
خار بادآورد
واژهنامه آزاد
(جهرمی) [آوُرد] نوعی بوتۀ خاردار است که وقتی خشک می شود خیلی سبک می شود، و باد آن را از زمین می کند و با خودش می برد.
-
جستوجو در متن
-
تلک
واژهنامه آزاد
تُلُکْ (tolok) در گویش گنابادی یعنی شکستن ، صدای شکستن چیزی ، از هم پاشیدن || تِلِکَ (teleka) در گویش گنابادی یعنی غارت ، سرقت ، بردن مال دیگری با فریب و کلک یا زور و اجبار
-
دلبند
واژهنامه آزاد
دِلْبَنْد:(delband) در گویش گنابادی یعنی جگر ، قلب
-
جغور بغور
واژهنامه آزاد
نوعی غذای محلی است در میامی که از جگر و دل مرغ درست میشود
-
خردایش
واژهنامه آزاد
فرایند شکستن و خرد کردن و آسیا کردن مواد معدنی صنعتی. خردایش در صنایع مختلف کاربرد دارد.
-
جرقست
واژهنامه آزاد
جِرِقَّسْت:(jereghast) در گویش گنابادی صدای شکستن و شکسته شدن چوب را گویند ، جرقه خوردن آسمان هنگام رعد و برق
-
دامپینگ
واژهنامه آزاد
دامپینگ از کلمه Dump به معنای ارزان فروختن، قیمت شکستن و بازار شکستن[1] گرفته شده و در اصطلاح، «عبارتست از فروش یک کالا در یک بازار خارجی با قیمتی کمتراز هزینههای تمام شده یا به عبارتی دیگر فروش کالا در خارج به قیمتی کمتر از قیمت داخلی. فرهنگستان ل...
-
غرابه
واژهنامه آزاد
غرابه شیشهای است بزرگ و شکمدار با دهانهای تنگ که در آن مایعات را انبار میکردند و نگه میداشتند که اکنون با وجود ظروف پلاستیکی نه مورد مصرف دارد و نه ساخته میشود. در گذشته پس از شکستن و خورد شدن غرابه از شیشه های آن جهت گلجام درب ها و پنجره های ا...
-
پل دراز
واژهنامه آزاد
یا پل درازو؛ پل به معنی مو در لهجۀ محلی دشتستانی و حتی لری می دهد دراز هم یعنی بلند. پل درازو موجودی خیالی با موهایی بلند بوده که فقط زنی که موقع زایمانش بوده به او حمله کرده و جیگرش را برای خوردن لب رودخانه می برده، لذا این موجود از دید پنهان بوده و...
-
قوام الدین
واژهنامه آزاد
قوام یعنی استوار پایه دار ، ستون دین معنی می دهد ، قوام الدین عثمانی یک ورزشکار خوبی کاراته کشور عزیز ما افغانستان بود ، مکتب ابتدایی را تا صنف سوم در ایران خوانده و بعد در ولایت فراه شامل مکتب قسم دوم ابونصر فراهی گردید تا صنف ششم در مکتب یاد شده ب...