کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حق گو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حق الماره
واژهنامه آزاد
جواز خوردن میوه درخت خرما یا سایر میوه ها برای فردی که از کنارش عبور می کند(مشروط برآنکه اولا به قصد خوردن نرفته باشد ثانیا میوه ها را خراب نکند)
-
حق گیری
واژهنامه آزاد
گرفتن حق خود یا کسی از کسی
-
حق الطبع
واژهنامه آزاد
حقَ الطبع، حق چاپ، کپی رایت. حق مالکیت اولین ناشر بر کتاب و مانند آن، به این معنی که دیگران بدون اجازۀ او حق چاپ و نشر همان اثر را نداشته باشند.
-
حق عضویت
واژهنامه آزاد
هَموَندانِه.
-
حق بیمه
واژهنامه آزاد
(پیشنهاد کاربران) بیمگانه.
-
جستوجو در متن
-
گو
واژهنامه آزاد
گاو
-
گوتاما
واژهنامه آزاد
مرکب از دو بخش گو و تاما؛ گو به معنای نور تابان و تاما به معنای تاریکی و ظلمت. در مجموع گوتاما یعنی کسی که با تابش نور خود تاریکی را از بین می برد.
-
مقال
واژهنامه آزاد
مَقال؛ گفتار، گفت و گو. || طوطی مقال:کنایه از خوش سخن، فصیح.
-
گفتمان
واژهنامه آزاد
گفت و گو - گفت و گوی جدی در باره ی موضوعی واحد
-
تالارگفتمان
واژهنامه آزاد
مکانی که چند نفر به گفت و گو با هم می شینند، انجمن، forum
-
گوران
واژهنامه آزاد
بزرگان، گو رانان، دین گوران(یاری یارسان)، منطقە گوران، لقب سلطان صحاک
-
مازحه
واژهنامه آزاد
زن شوخ طبع، بذله گو (گلستان سعدی-باب دوم به شرح مرحوم غلامحسین یوسفی)
-
محدثه
واژهنامه آزاد
1)حدیث گو 2)زنی که در مورد او حدیث میگویند 3)کسی که با فرشته ها صحبت می کند ولی ان ها را نمی بیند 4)یکی از نامهای حضرت فاطمه(س)
-
هن گو
واژهنامه آزاد
گیاهی وحشی بدبو دردشتهای در فصل بهار میروید باطبع گرم وبادشکن وضدانگل روده اهالی بخش طغرالجردشهرستان کوهبنان کرمان ازاین گیاهی برای کاستن دردمفاصل بهره میبرند ضمنا نوع دیگری ازاین بوته بنام کال است که ماده دارویی انغوزه ازان گرفته میشود که درلابراتوا...