کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حق حق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ذمی
واژهنامه آزاد
(حقوق مدنی، فقه) حق ذمی حقی است که شخص به عهده دیگری دارد، مانند حق بستانکار بر بدهکار. در اصطلاح دیگر، آن را ذمه و حق دینی هم گفته اند.
-
یارسان
واژهنامه آزاد
یار سان به معنی یاران سلطان (سلطان صحاک:موسس مسلک یاری یا اهل حق) نام اولیه و واقعی مسلک اهل حق است.
-
منقچی
واژهنامه آزاد
جدا کننده حق از باطل
-
فربود
واژهنامه آزاد
(فَ بُ) معادل فارسی حق.
-
می سجدم
واژهنامه آزاد
به خاکساری و درماندگی در پیشگاه حضرت حق یقین دارم
-
حمد
واژهنامه آزاد
ستودن، راضی شدن، شکر کردن، ادای حق کسی کردن.
-
پوپولیسم
واژهنامه آزاد
عوام گرایی. خواست مردم را عین حق دانستن
-
ratification
واژهنامه آزاد
تصدیق ، تصویب ، (حق.) قبول ، قبولی ، انعقاد
-
حانیه
واژهنامه آزاد
از القاب حضرت فاطمه(س) به معنای مهربان در حق شوهر
-
ذی حقی
واژهنامه آزاد
صاحب حق بودن؛ صاحب حقی.
-
مهدی
واژهنامه آزاد
هدایت شده،کسی که او را خداوند به حق دعوت کرده است،
-
گبین
واژهنامه آزاد
انگبین مثال: ﻳﺎ ﺣﻖ ﺗﻮ ﻛﻪ اﺯ ﮔﻮﻫﺮ اﺳﺮاﺭ ﺭﺳﺎﻧﺪﻱ ﺟﺎﻣﻲ ﺑﺮﺳﺎﻥ ﻛﺎﻋﻘﺒﺖ ﻋﻠﻢ ﮔﺒﻴﻦ اﺳﺖ یا حق
-
تعدی کردن
واژهنامه آزاد
تجاوز نمودن از حدود اذن یا متعارف است نسبت به مال یا حق دیگری. (ماده 951 قانون مدنی)
-
شیتیل
واژهنامه آزاد
به معنای درصد، میزان سود و حق دلالی است که برابری برای واژه ی فرانسوی pourcentage در زبان فارسی است.
-
علم
واژهنامه آزاد
علم نوری است در قلب وروح ما که با آن حق وباطل،خوب وبدراتشخیص می دهیم.