کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حشمت و جاه و جلال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
شرنگ
واژهنامه آزاد
تجمل. شکوه. جاه و جلال. دم و دستگاه. کبکبه و دبدبه. عزت و جاه.
-
دﺳﺘﮕﺎه
واژهنامه آزاد
کوکبه,جاه و جلال, ابزار و وسیله
-
غلباش
واژهنامه آزاد
(ترکی) موی سر؛ در اصطلاح به معنی بدون کلاه، بدون مقام و جاه، فرومایه و زیردست. در مقابلِ کلمۀ قزلباش، به معنی کلاه سرخ زرین، که در اصطلاح یه فرد دارای جلال و شوکت، دارای مقام و متمول و ارباب گفته می شود. || نام طایفه ای از ایل قشقایی.
-
راویس
واژهنامه آزاد
باشکوه،صاحب جلال و شکوه
-
فرنوش
واژهنامه آزاد
نام اصیل ایرانی؛ از شاهزاده های سلسلۀ ماد؛ 1) فرن= شاهوار، خدایگان؛ و اوش= هوش؛ فرنوش= هوش خدایگانی 2) عصارۀ شکوه و جلال
-
فرزی
واژهنامه آزاد
فرزی بک کلمه مرکب متشکل از "فر" به معنی شکوه،جلال و والایی و "زی" به معنی زیستن و زندگانی است. به عبارت دیگر "فرزی" به معنی "با شکوه زیستن" می باشد.
-
فرگشت
واژهنامه آزاد
فر (پیشوند) + گشت (گشتن و تغییر یافتن). «فر» در اینجا اسم نیست و از این جهت به معنی فرّه و جلال و شکوه نیست، بلکه یک پیشوند است به مفهوم پیش رفتن و ادامۀ روند همین طریق داریم؛ فرسایش = فر + سایش. ساییدن متمادی و ادامه دار.
-
مرائیه
واژهنامه آزاد
متشبّه مبطل به زهّاد،جماعتى باشند که از براى قبول خلق ترک زینت دنیا کنند و خاطر از جمع اسباب دنیوى باز گیرند و بدان طلب تحصیل جاه کنند درمیان مردم.و ممکن بود که بر بعضى حال ایشان مشتبه شود و پندارند که ایشان ازدنیا اعراض کلّى کردهاند.و ایشان خود بتر...
-
منکو برتی
واژهنامه آزاد
در زبان مغولی " مَنکو " و در ترکی " بَنگو " به معنای " جاودان ، ابدی ، همیشگی ، نامیرا " است و یکی از اسماء الهی در زبان ترکی است. نام ترکی سطان جلال الدین خوارزمشاه " مَنکو برتی (به کسر " ب") می باشد که به معنای " خدا داد ، است.
-
فرسش
واژهنامه آزاد
نام روستایی از استان لرستان در توابع شهرستان الیگودرز برگفته از نام سه امامزاده ی متبرکه مدفون در این روستا میباشد کلمه ترکیبی فرسش = ( فــر + س + ش ) فر= شکوه ، عظمت و جلال س= سه ش= شهید شکوه و عظمت سه شهید (سه شهید بزرگوار)
-
ورمزیار
واژهنامه آزاد
ورمزیار نام ایلی است که به شجاعت ودلیری شهره بوده و بمنظور صیانت وپاسداری از مرزهای آنزمان مملکت درمقابل حمله عثمانی ها وروسیه تزار درمرز میان این دوکشوردرمنطقه ای بنام دره شام واقع در شهرستان جلفا ساکن گردیده اند.این ایل متشکل از ۲۸طایفه است .بیشترن...