کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جلوة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جلوه
واژهنامه آزاد
ظاهر.پیدایی
-
جستوجو در متن
-
ماله کشی
واژهنامه آزاد
قلب واقعیت ،تلاش برای خوب و زیبا جلوه دادن زشتی های موجود در اعمال خود و یا دیگران
-
توجیه
واژهنامه آزاد
دیگری را با دلایل منطقی و غیرمنطقی قانع کردن. ابراز دلایل. منطقی جلوه دادن کار را گویند.
-
پول شویی
واژهنامه آزاد
تطهیر پول - شستشوی پول - مشروع جلوه دادن پول نامشروع-کسب درآمد از یک منشاء غیر قانونی-برای پولی که از راه غیر قانونی به دست آمده سند سازی کردن
-
میرزاقشمشم
واژهنامه آزاد
(قَ شَ شَ) (ص مر.) (عا.) = میرزا غشمشم:1 - کسی که خود را لوس می کند و بیشتر از آنچه هست جلوه می کند. 2 - منشی بی مایه و پُرادعا. (از فرهنگ معین). || کارمند خود بزرگ بین.
-
چالش
واژهنامه آزاد
درگیر شدن در یک بحث یا موضوع. || به چالش کشیدن: جدل و تلاش برای نفی ادعاهای طرف مقابل درکارزار. با قدرت کلامی، خود را برتر جلوه دادن، در برابر خودنمایی و قدرت نمایی حریف در میدان جنگ یا مکالمۀ دشمنانه.
-
جوکر
واژهنامه آزاد
یکی از برگ های پاسور است که در معنای لغوی و حتی تصویری به معنای دلقک یا شیطانک(جلوه ای از ابلیس) است که اگر در تصویر کارت پاستور نیز دقت شود شباهت بسیار کمی به انسان دارد و اگر به آثار کمیک و سینمایی دنیا نیز دقت کنید جوکر همیشه نقش منفی بوده و کار ه...
-
مجسمه عدالت
واژهنامه آزاد
نماد عدالت که فرشته ای است با چشمانی نابینا که معمولا با چشم بندی بسته شده اند و در دست راستش ترازویی با دو کفه ی هم تراز و در دست چپپش شمشیری برا قرار دارد بعضا پای راستش بر کتاب ( قانون ) و پای دیگر و شمشیرش بر ماری بزرگ قرار دارد. تندیس معروفی از ...
-
رائع
واژهنامه آزاد
رائِع(عربی) زیبا و شگفت آور(مونث آن:رائعة) ------------------- تابان , مشعشع , زیرک , بااستعداد , برلیان , الماس درخشان , زیبا , با سلیقه , پربراز , برازنده , افسانه ای , افسانه وار , مجهول , شگفت اور , خیالی , خارق العاده , نمایش دار , با جلوه , زرق...
-
کسوه
واژهنامه آزاد
در لغت:به کسر و ضم کاف و سکون سین و فتح واو از ریشه "کسو" به معنای لباس و پوشاک است. در فقه:به هر آنچه که مایه پوشش عرفی بدن فرد به گونه ای باشد که امکان رویت آن وجودنداشته باشد، کسوة گویند و برخی از فقیهان نیز لباس یا کسوة را مایه زیبایی نیز دانسته ...