کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
شرنگ
واژهنامه آزاد
تجمل. شکوه. جاه و جلال. دم و دستگاه. کبکبه و دبدبه. عزت و جاه.
-
کبوتر چاهی
واژهنامه آزاد
کبوتری که در جاه های تنگ زندگى می کند
-
دﺳﺘﮕﺎه
واژهنامه آزاد
کوکبه,جاه و جلال, ابزار و وسیله
-
مرائیه
واژهنامه آزاد
متشبّه مبطل به زهّاد،جماعتى باشند که از براى قبول خلق ترک زینت دنیا کنند و خاطر از جمع اسباب دنیوى باز گیرند و بدان طلب تحصیل جاه کنند درمیان مردم.و ممکن بود که بر بعضى حال ایشان مشتبه شود و پندارند که ایشان ازدنیا اعراض کلّى کردهاند.و ایشان خود بتر...
-
غلباش
واژهنامه آزاد
(ترکی) موی سر؛ در اصطلاح به معنی بدون کلاه، بدون مقام و جاه، فرومایه و زیردست. در مقابلِ کلمۀ قزلباش، به معنی کلاه سرخ زرین، که در اصطلاح یه فرد دارای جلال و شوکت، دارای مقام و متمول و ارباب گفته می شود. || نام طایفه ای از ایل قشقایی.