کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جاری
واژهنامه آزاد
زن برادر شوهر ، هر یک از زن برادرها نسبت به زن برادر دیگر جاری محسوب می شود.
-
واژههای مشابه
-
حساب جاری
واژهنامه آزاد
مارش روان. "مارش" (که چون بارش خوانده می شود) از ریشۀ "شمردن" می آید.
-
جستوجو در متن
-
مذاب
واژهنامه آزاد
جاری
-
یاشین
واژهنامه آزاد
روان، جاری.
-
لزجت
واژهنامه آزاد
گرانروی - مقامت در برابر جاری شدن - دانسیته
-
ارغا
واژهنامه آزاد
آب روان و جاری و پاک
-
جاریه
واژهنامه آزاد
به معنی:زن برادر شوهر،جاری
-
هماروس
واژهنامه آزاد
هم عروس دو زن که هر همسران دو برادر باشند جاری
-
کلاغ جارک
واژهنامه آزاد
(اصفهان، سده لنجان) همان کلاغ جاری است.
-
سول شوره
واژهنامه آزاد
یعنی هنگام بارندگی زیاد از سوله ها آب جاری میشود
-
سیپک
واژهنامه آزاد
جویهای جاری حاصل از قنات که به لهجه محلی به ان جوب نیز میگفته اند.
-
مجرای رودخانه
واژهنامه آزاد
جای روان شدن یا جاری شدن رودخانه. (غیاث ) (آنندراج ). محل جریان و محل روان شدن رودخانه.
-
چشم و چار
واژهنامه آزاد
[عا.] یه معنای چشم. «الآن دیگه چشم و چارم نمیبینه.» «اشک از چشم و چارم جاری بود.»