کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توقف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
فلفور
واژهنامه آزاد
فی الفور؛ فوری ، سریع ، بدون تامل ، بدون توقف ، جَنْگیْ
-
ویس
واژهنامه آزاد
در گویش نایینی به معنی ،توقف کن.از ادامه حرکت باز ایست. (vays)
-
زینب
واژهنامه آزاد
معتکف - کسی که برای نماز و عبادت حداقل سه روز در مسجد توقف و اعتکاف نماید.
-
جلس
واژهنامه آزاد
(گنابادی) جُلُس؛ نشستن. || جُلُسِش کی:نشست. || پشیمان شدن از انجام کاری، باز ایستادن از ادامۀ کار، توقف.
-
دخمه
واژهنامه آزاد
(گبری، گنابادی) دِخْمَ؛ معادل برزخ در ادیان ابراهیمی، محل توقف برای عبور از دنیای فانی به دنیای باقی، جای تاریک و ترسناک.