کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تن دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پیل تن
واژهنامه آزاد
کسی که تنش همچون فیل باشد
-
تن کامه
واژهنامه آزاد
شهوتران.
-
تن انگاره
واژهنامه آزاد
تصویری ذهنی هر شخص از اندام های بدن خود
-
تن پرور
واژهنامه آزاد
پرور دارد
-
تن تنه (تنتنه)
واژهنامه آزاد
کرّ و فرّ بدنی. طمطراقی که حاصل از نمودهای ظاهری باشد.
-
جستوجو در متن
-
داد از خویشتن دادن
واژهنامه آزاد
داد از خویشتن دادن؛ کاری را به طور کامل انجام دادن. مثال: «و اندر همه کاری داد از خویشتن بده که هر که داد از خویشتن بدهد از داور مستغنی باشد.» (قابوس نامه)؛ داد تو داده ست کردگار، ترا نیز/ داد به طاعت بداد باید ناچار (ناصر خسرو). || داد از تن خویشتن ...
-
ور
واژهنامه آزاد
وَر، در زبان اوستایی پهلوی یعنی تن دادن به آزمایش با آتش
-
مبل
واژهنامه آزاد
لم تن (Lam Tan) وسیله ای که باعث لم دادن تن یا بدن می شود.(بجای مبل)
-
کدیر
واژهنامه آزاد
کدیر لغت نامه دهخدا کدیر. [ ک َ ] (اِخ ) دهی است در ناحیه ٔ رویان و رستمدار. هنگامی که ملک کیومرث بن بیستون (807- 857 هَ . ق ) اهالی رویان و رستمدار را مجبور ساخت که مذهب تسنن را ترک گویند و به مذهب شیعه درآیند، سکنه ٔ کدیر با دادن 800 رأس قاطر مجاز ...