کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بی سر و بی سامان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بیغش
واژهنامه آزاد
بدون ناخاصی ، بدون کلک
-
بیمنتها
واژهنامه آزاد
پایان ناپذیر، بدون انتها
-
جستوجو در متن
-
پیدر
واژهنامه آزاد
(گنابادی) پِیْدَرْ؛ عروس و داماد کردن، سر و سامان دادن، از آب و گل در آوردن، ازدواج کردن.
-
پادکاو
واژهنامه آزاد
با توجه به معنی پاد در لغت نامه دهخدا:ثبات، سامان پادکاو به معنای جستجوگر صلح و آرامش ثبات و سامان است
-
چمکاکا
واژهنامه آزاد
نام روستایی در شهرستان سامان استان چهارمحال و بختیاری
-
سر سری
واژهنامه آزاد
بی حوصله کاری را انجام دادن زود و گذری کاری را انجام دادن از روی بی رغبتی کاری را انجام دادن بی حوصلگی در کار
-
انضباط
واژهنامه آزاد
نظم و ترتیب؛ سامان گرفتن؛ بنوا شدن؛ خوب نگاه داشته شدن؛ نظم داشتن.
-
سردق
واژهنامه آزاد
سِرْدَقْ:(serdagh) در گویش گنابادی یعنی کچل ، سر بی مو
-
withdrawal cognition
واژهنامه آزاد
تصمیم به رها کردن نابهنگام شغل، ترک ناگهانی شغل، کناره گیری زودتر از موعد، خروج بی سر و صدا (از سازمان)
-
لت
واژهنامه آزاد
لَتَ:(lata) در گویش گنابادی یعنی لات ، بی سر و پا ، آسمان جُلْ || لِتَّ:(letta) در گویش گنابادی یعنی پارچه
-
سر انداختن
واژهنامه آزاد
حرکت دادن و جنباندن سر به هر طرف از روی تکبر و مستی و شور و حال .
-
سر انداختن
واژهنامه آزاد
سر باختن، سر فدا کردن. || کسی را سر انداختن؛ در تداول عامه، او را متوجه کردن؛ او را ملتفت کردن؛ او را متوجه و ملتفت فراموش شده ای کردن. (لغتنامۀ دهخدا)
-
چیز شر
واژهنامه آزاد
حرف های بی معنی - حرف بی ربط - سُخنوریه بی پایه و اساس
-
برگ چغندر
واژهنامه آزاد
کنایه از چیز بی مصرف؛ آدم بی مصرف و بی خاصیت.