کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بی بُخار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بی بی گل
واژهنامه آزاد
دختر عمه، بی بی:عمه بی بی گل:دختر عمه در زبان آذری به عمه بی بی میگویند در گویش های منطقه مرکزی ایران به مادر بزرگ پدری و زنی که از بستگان نزدیک پدری باشند و سنی بیشتر از پدر داشته باشند در اصطلاح بی بی میگویند و به فرزند دختر بی بی، بی بی گل میگویند...
-
بی بی یان
واژهنامه آزاد
نام محلی مسکونی درشهرستان مسجدسلیمان.
-
بی بی یان
واژهنامه آزاد
(بختیاری) جمع زنان بلندمرتبه؛ ملکه. || نام محلی قدیمی در مسجدسلیمان که خانۀ ملکه سبا و زنان همراهش در آن بود. ملکه سبا از یمن به قصد ازدواج با سلیمان نبی آمده بود و مدتی دراین محل اقامت کرد.
-
بی بی یان
واژهنامه آزاد
(بختیاری) ملکه، پرنسس؛ نام محلی در شهر مسجدسلیمان. بر اساس افسانه ای قدیمی، زمانی ملکه سبا، همسر سلیمان پیامبر، در این محل زندگی می کرد و به همین دلیل نامش را بی بی یان نهادند؛ و ملکه پس از چندی به کوه آسماری رفت و افسانه شد.
-
بی شرمی و بی حیایی
واژهنامه آزاد
سمسول.
-
بیغش
واژهنامه آزاد
بدون ناخاصی ، بدون کلک
-
بى فرجام
واژهنامه آزاد
بی نتیجه.
-
بی خدایی
واژهنامه آزاد
نادانی و بدخواهی غیر شرعی
-
بی ادعا
واژهنامه آزاد
فروتن، افتاده، بی تصنع، بی تکلف، ساده
-
بی مایه
واژهنامه آزاد
ضعیف، بی چیز، بی سرمایه، ندار؛ متضاد:مایه دار، ثروتمند.
-
بی خبر
واژهنامه آزاد
ناگهان.
-
بی شیم
واژهنامه آزاد
بریم/ برویم
-
بی هراس
واژهنامه آزاد
بدون ترس
-
بی مبالات
واژهنامه آزاد
لاابالی
-
بی منطق
واژهنامه آزاد
بی ادب، کسانی که سخن نسنجیده می زنند و همیشه در مقابل سخنان خوب حساسیت نشان می دهند