کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بقطعات تقسیم کردن (با) پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پایلاماق
واژهنامه آزاد
پخش کردن - توزیع کردن - تقسیم کردن
-
ضرب و تقسیم
واژهنامه آزاد
(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) "تا و بخش"، "تای و بخش". از ریشه های "تاییدن" به چَمِ (معنیِ) "ضرب کردن" و "بخشیدن" به چَمِ (معنیِ) "تقسیم کردن".
-
بهره
واژهنامه آزاد
(لری؛ ممسنی) وسیله ای که با آن غذا تقسیم کنند، کفگیر.
-
تقسیم
واژهنامه آزاد
(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) بخش. یکی از چهار کنش بنیادین شمارش (چهار عمل اصلی حساب) است که در آن شماره ای را بر شمارۀ دیگر می بخشند (بخش می کنند). "تقسیم کردن" به پارسی می شود "بخشیدن" یا "بخش کردن". "علامت تقسیم" به پارسی می شود "نشانۀ بخش" ی...
-
کرچ
واژهنامه آزاد
کِرُچْ:(keroch) در گویش گنابادی یعنی خورد کردن با دندان ، ریزه ریزه کردن با دندان
-
مخلطت
واژهنامه آزاد
با هم آمیزش و معاشرت داشتن؛ ( مصدر) آمیزش کردن با کسی معاشرت کردن . مباشرت کردن؛ (اسم) آمیزش:مرا در عهد جوانی با جوانی اتفاق مخلطت بود و صدق مودت . آرمش جماع. مخالطه کردن ( مصدر ) مخالطت کردن:هر آن کسی را که با اهل شرع مخالطه کرده باشد ...
-
ناساوات
واژهنامه آزاد
با کسی با اخم و بی محلی برخورد کردن
-
پرمه پرمه
واژهنامه آزاد
آرام آرام کار کردن وقت تلف کردن با دست چولفتی کار کردن
-
رفرش
واژهنامه آزاد
رفرش:تازه کردن ، نیروی تازه دادن به ، از خستگی بیرون آوردن ، روشن کردن ، با طراوت کردن
-
چاشنی گیر کردن
واژهنامه آزاد
با افزار و ادویه خوراکی را خوشمزه کردن .
-
چشم دادن
واژهنامه آزاد
با دقت نگاه کردن.
-
روپرت
واژهنامه آزاد
در کودکی یک بازی به این نام داشتیم. یک مستطیل خیلی بزرگ می کشیدیم. این مستطیل به چندخانه تقسیم می شد. هر خانه از هم با یک راه جدا می شد. و نگهبان در آن راه می ایستاد تا یار گروه مقابل نتواند از خانه ای به خانه دیگر برود.
-
ابر
واژهنامه آزاد
اّبِّر(ab-ber) به معنی پرت کردن چیزی است برای اینکه دیگر قادر به پیدا کردن آن نباشیم . گم کردن با عمل پرت کردن شی به جای دور. به پشت ابر ها انداختن .
-
مهاودت
واژهنامه آزاد
با هم وعده کردن و آشتی نمودن
-
آلون کردن
واژهنامه آزاد
بالا بردن صدا با حالت عصبانیت.