کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بسیار کم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سرمای بسیار شدید
واژهنامه آزاد
زمهریر
-
جستوجو در متن
-
ذره ذره
واژهنامه آزاد
قطره قطره، کم کم، آرام آرام.
-
چنچنه
واژهنامه آزاد
به معنای مزه مزه کردن غذا یا به معنی کم کم غذا خوردن.
-
پنگ پیاله
واژهنامه آزاد
penge piyāla ساعت آبی . کاسه ای را سوراخ کرده روی آب می گذاشتند تا کم کم پر شود موقع پر شدن زمان مورد نظر محاسبه می شود (برای تقسیم آب کشاورزی)
-
فهالنج
واژهنامه آزاد
نام روستایی است در بیست کیلومتری شهرستان طبس که آب ان از غنات بوده و هست قبلا نام این روستا فهاننج بوده مخفف (فهم ناجهون ) به معنای نجات یافتگان که اهالی این روستا نجات یافتگان شهر سوخته هستند و کم کم نام این روستا تغییر یافته به فهالنج.
-
پیش خوانی
واژهنامه آزاد
در استان خراسان رضوی و جنوبی، پیش خوانی به دو معنا استعمال می شود؛ یکی خواندن قصیده ای بلند با مضمون مدح اهل بیت و وعظ و اعتبارجویی از کار دنیا، در شبهای ماه محرم و در تکایای عزاداری، بعد از آن که مردم از نماز جماعت مغرب و عشاء برگشته اند و هنوز به ط...
-
افغان
واژهنامه آزاد
افغان نام قبایل پشتو زبانی است که در بخش هایی از افغانستان و پاکستان زندگی می کنند. افغان را در عامیانه اوغان و در گویش هزارگی اوغان، اوغون و اوغو نیز می گویند. گرچه در بین عوام، معنی افغان همان ناله و فریاد است اما برخی برای آن معانی و ریشه های دیگر...
-
کم
واژهنامه آزاد
kom شکم
-
نیمک
واژهنامه آزاد
کم. خرد. بی ارزش. کم.
-
کم
واژهنامه آزاد
کُم؛ چهارچوب در.
-
کم الکی
واژهنامه آزاد
کم بیهوده. || «کم بیهوده نیست» معکوس «خیلی بیهوده است» که برای تمسخر نیز استفاده می شود.
-
لامپ کم مصرف
واژهنامه آزاد
(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) چراغ کم گسار.
-
تفریق
واژهنامه آزاد
کم. (پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) جمع و تفریق:جم و کم.
-
کم
واژهنامه آزاد
به ضم کاف به معنای شکم می باشد ودر گویش شیرازی مصطلح است