کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بستن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بستن
واژهنامه آزاد
کلمه بستن با تلفظ کردی یعنی ب فتحه و س و ت و نون ساکن بمعنای انجماد و یخ زدن است
-
واژههای مشابه
-
شرط بستن
واژهنامه آزاد
رهان.
-
فلنگ را بستن
واژهنامه آزاد
فرار کردن
-
جستوجو در متن
-
منبعط
واژهنامه آزاد
بستن - جلوگیری کردن - توافق -
-
بگرویده
واژهنامه آزاد
متهد شدن وپیمان بستن به کسی
-
بگرویده
واژهنامه آزاد
پیمان بستن و متهد شدن به کسی
-
قزه قول
واژهنامه آزاد
بار و بندیل بستن، کسب آمادگی
-
غل و زنجیر کردن
واژهنامه آزاد
دست کسی را بستن، به بند کشیدن
-
بردوختی
واژهنامه آزاد
چشم بستن، روی گرداندن، روی گردان شدن، توجه نکردن
-
جندره
واژهنامه آزاد
[جَندَرَه] علف همراه با گِل که برای بستن راه آب استفاده می شود.
-
جزم کردن
واژهنامه آزاد
در جمله (در را جزم کن) به معنی چفت کردن و به صورت کامل بستن است
-
کندانه
واژهنامه آزاد
در تنورهای گلی و زمینی برای بستن دهانه تنور و نگه داشتن گرمای داخل ان از دری گلی و دست ساز استفاده می کردند که به ان کندانه گویند.
-
چفیه
واژهنامه آزاد
چَفیِه؛ سَربَند عربی. پارچه ای چهارگوش که در ایران و فلسطین نشان جنگ و جهاد است. رزمندگان ایران معمولاً طرح چهارخانۀ آن را به دوش می انداختند و به جای سجاده یا برای بستن سر و صورت از آن استفاده می کردند.