کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بزرگوار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بتسین
واژهنامه آزاد
بزرگوار
-
آریابد
واژهنامه آزاد
آریایی بزرگوار
-
هخامنش
واژهنامه آزاد
بزرگوار،بخشنده
-
هیژا
واژهنامه آزاد
محترم، بزرگوار.
-
اسیم
واژهنامه آزاد
بزرگوار ، بزرگ جایگاه
-
اسیم
واژهنامه آزاد
بزرگوار ، بزرگ جایگاه
-
رادمهر
واژهنامه آزاد
برازنده مثل خورشید،مهربان و بزرگوار
-
رادفر
واژهنامه آزاد
شکوه انسان بزرگوار و بخشنده.
-
خانمم
واژهنامه آزاد
خانم محترم یا خانم بزرگوار و باشخصیت
-
علیا
واژهنامه آزاد
مونث علی می باشد بمعنی بلند مرتبه و بزرگوار.
-
امیر
واژهنامه آزاد
شاه، فرمانده، آقای بزرگ، آدم قابل احترام، بزرگوار.
-
جلیکان
واژهنامه آزاد
جلیکان نام روستایی پرآوازه در مازندران شهرستان نور بخش چمستان می باشد که در زبان محلی مازنی بصورت (( جَلی کن ، jalikn )) تلفظ میشود به معنی (( مکان زندگی مردمان جلیل قدر و بزرگوار )) می باشد . مردم آن بسیار خون گرم و مهمان نواز و سفره دار می باشند ...
-
فرسش
واژهنامه آزاد
نام روستایی از استان لرستان در توابع شهرستان الیگودرز برگفته از نام سه امامزاده ی متبرکه مدفون در این روستا میباشد کلمه ترکیبی فرسش = ( فــر + س + ش ) فر= شکوه ، عظمت و جلال س= سه ش= شهید شکوه و عظمت سه شهید (سه شهید بزرگوار)
-
حسیبت
واژهنامه آزاد
حسيب.[حَ] (ع ص، اِ) شماركننده. (مهذب الاسماء) (ترجمان عادل) (منتهى الارب). شمارگر. حسابكننده. (غياث). شمارگير. (منتهى الارب). شمرنده. شماركن. (السامى فى الاسامى). محاسب: كفى بالله حسيباً؛ اى محاسباً. || نامى از نامهاى خداىتعالى. || مرد صاحبحسب. مر...