کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ترابری
واژهنامه آزاد
حمل و نقل؛ به آن سو بردن:مرکب از دو بخش ترا به معنی آنسو و فراسو، و بری از فعل بردن. حمل و نقل انسان و حیوان و کالا از جایی به جای دیگر.
-
جنگ
واژهنامه آزاد
(شیرازی) جِنگ؛ شدید، تند (صفت آفتاب): «شیرازِ میگن نازه بَرِی آفتاب جنگش». صمیمی، محکم (صفت رفاقت و رفیق). (اسم) صدای موسیقی: «جنگ جنگ ساز میاد/ از بالوی شیراز میاد».
-
خفن
واژهنامه آزاد
1. (خ َ ف َ )(غیررسمی)(صفت)(در گفتار عوام مستعمل باشد) بسیار ماهر، زبده، مسلط، حرفه ای یا بینظیر. مثال:یه پروژه خفن با یک گروه معمار خفن دارن انجام میدن. مثال:آدم خفنیه(یعنی:در شغل یا مهارت خود بسیار ماهر است) 2. (غیررسمی)(صفت)(در گفتار عوام مستعمل ب...