کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برنج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
وی برنج
واژهنامه آزاد
افزایش حجم برنج هنگام پخت
-
برنج وی دار
واژهنامه آزاد
افزایش حجم برنج هنگام پخت
-
جستوجو در متن
-
دناک
واژهنامه آزاد
برنج کوب؛ اسم فامیل برخی افراد که در قدیم، برنج کوب بوده اند، دناک است. به همین دلیل، گفته می شود که معنی این واژه، همان برنج کوب است.
-
پلا
واژهنامه آزاد
برنج پخته شده
-
رزازی
واژهنامه آزاد
برنج فروشی.
-
آئیش
واژهنامه آزاد
مزرعه برنج
-
رزاز
واژهنامه آزاد
برنج کوب
-
کیچیری
واژهنامه آزاد
نوعی برنج بسیار خوش مزه
-
شابج
واژهنامه آزاد
شابج همان برنج خودرو که بعداز دروی برنج به طور طبیعی ورز می آید. در گویش محلی به آن ورزاکی گفته می شود. شابج در لغت، به معنی اولین و بهترین و برگزیده است.
-
چلو صافی
واژهنامه آزاد
سبد قلزی که با آن بیشتر برنج را آب می کشند
-
بج
واژهنامه آزاد
به معنای برنج است و تقریبا در بیشتر مناطق گیلان به همین معنا استعمال می شود.
-
کماجون
واژهنامه آزاد
دیگ، اسم دیگر دیگ، وسیله پختن برنج
-
تاپشمه
واژهنامه آزاد
تاپِشمِه . نوعی برنج پخته شده. به پلویی که از شفته سفت تر و از پلو نرم تر می باشد گویند. پلوی خمیر
-
ناردیس
واژهنامه آزاد
یک دیس از انار ( دیس نوعی ظرف است -مثال:دیس برنج ) ( انار:نوعی میوه )